English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
closing خاتمه عملیات
Search result with all words
logging عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
Other Matches
burn out تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
end خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended خاتمه دادن خاتمه یافتن
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
prorogation خاتمه
sequel خاتمه
end خاتمه
end all خاتمه
endings خاتمه
last a خاتمه
termination خاتمه
sequels خاتمه
withdrawal خاتمه
expiry خاتمه
ending خاتمه
ends خاتمه
notice of determination خاتمه
notice of cancellation خاتمه
abrogation خاتمه
dismissal خاتمه
lay-off خاتمه
closures خاتمه
notice of termination خاتمه
quitting خاتمه
quit خاتمه
notice to quit خاتمه
letter of dismissal خاتمه
ended خاتمه
closure خاتمه
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
terminates خاتمه یافتن
terminated خاتمه یافتن
rises خاتمه یافتن
expirations خاتمه بازدم
ended خاتمه یافتن
end خاتمه یافتن
cessation خاتمه دادن
end خاتمه فرجام
due out خاتمه یافته
end mark نشان خاتمه
ends خاتمه فرجام
general discharge خاتمه خدمت
ended خاتمه فرجام
expiration خاتمه بازدم
rise خاتمه یافتن
to knit up خاتمه دادن
call off خاتمه دادن
ends خاتمه یافتن
terminative خاتمه دهنده
ending خاتمه پیام
to bring to an end خاتمه دادن
aborts خاتمه غیرعادی
aborting خاتمه غیرعادی
aborted خاتمه غیرعادی
wrap up خاتمه یافتن
abort خاتمه غیرعادی
to put an end to خاتمه دادن
to break off خاتمه دادن
endings خاتمه پیام
terminate خاتمه یافتن
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
end spell خاتمه کلمات رمز
layoffs خاتمه دادن به خدمت
completing خاتمه دادن به یک کار
post hostilities بعد از خاتمه درگیریها
post hostilities بعداز خاتمه مخاصمات
completes خاتمه دادن به یک کار
layoff خاتمه دادن به خدمت
pt down بزوربچیزی خاتمه دادن
terminated خاتمه دادن منتهی
end spell خاتمه هر کلمه رمز
termination خاتمه دادن یا توقف
end of transmission block خاتمه ارسال بلاک
lay off بخدمت خاتمه دادن
to fight out باجنگ خاتمه دادن
walking papers ورقه خاتمه خدمت
walking ticket ورقه خاتمه خدمت
completed خاتمه دادن به یک کار
muster out بخدمت خاتمه دادن
terminate خاتمه دادن منتهی
denunciations اعلان الغاء یا خاتمه
abend خاتمه غیر عادی
denunciation اعلان الغاء یا خاتمه
terminates خاتمه دادن منتهی
complete خاتمه دادن به یک کار
abnormal end خاتمه غیر عادی
disaffiliate به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
completed خاتمه یافته یا کامل شده
post flight بعد از خاتمه پرواز هواپیما
ends تمام کردن خاتمه دادن
to come to an end خاتمه یافتن تمام شدن
terminated محدود کردن خاتمه یافتن
end تمام کردن خاتمه دادن
to wind up خاتمه دادن بپایان رساندن
completes خاتمه یافته یا کامل شده
ended تمام کردن خاتمه دادن
to get done with خاتمه دادن تمام کردن
completing خاتمه یافته یا کامل شده
terminates محدود کردن خاتمه یافتن
terminate محدود کردن خاتمه یافتن
to draw to a close به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
complete خاتمه یافته یا کامل شده
ends خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ended خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
contract termination فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
end خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
abended خاتمه یافته بطور غیر عادی
static چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
presentation layer کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
adjourns بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
reversed سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
hang-ups ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang-up ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang up ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
reversing سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverses سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
burnout velocity سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
fields کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
interpleader محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
group کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
groups کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
fielded کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
texts کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
multiphase program برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
text کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
interplead پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
ends کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
layer بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
ended کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
sequential خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
end کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
layers بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
flags ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flag ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
reach out with an olive branch [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch <idiom> [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
cycle تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycled تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycles تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cargo outturn message پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
wiring جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند
timed زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
dynamic توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
time زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
times زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
dynamically توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
future perfect شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
cycles زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycled زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
operations عملیات
operation عملیات
treatments عملیات
op عملیات
treatment عملیات
asynchronous transmission اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
counter espionage عملیات ضدجاسوسی
phases مرحله عملیات
offensive عملیات افندی
offensives عملیات افندی
flow chart شمای عملیات
flow charts شمای عملیات
subversive عملیات براندازی
counter-espionage عملیات ضدجاسوسی
Counter – espionage operations k. عملیات ضد جاسوسی
sabotages عملیات تخریبی
sabotage عملیات تخریبی
sabotaging عملیات تخریبی
phase مرحله عملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com