English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (9 milliseconds)
English Persian
end خاتمه فرجام
ended خاتمه فرجام
ends خاتمه فرجام
Other Matches
burn out تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
ended خاتمه دادن خاتمه یافتن
end خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends خاتمه دادن خاتمه یافتن
finalization فرجام
conclusions فرجام
conclusion فرجام
appeal فرجام
appealed فرجام
appeals فرجام
appeal to the supreme court فرجام خواستن
wire to wire از اغاز تا فرجام
respondent in court of cassation فرجام خوانده
object of appeal فرجام خواسته
one who appeals to the supreme court فرجام خواه
person aganist whom appeal فرجام خواه
alpha and omega اغاز و فرجام
object of claim in respect of which فرجام خواسته
respondent فرجام خوانده
respondents فرجام خوانده
appellee فرجام خوانده
appellant فرجام خواه مستانف
head-on <idiom> فرجام مواجه شدن با
melodrama نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
melodramas نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
closure خاتمه
closures خاتمه
termination خاتمه
sequels خاتمه
ends خاتمه
end all خاتمه
endings خاتمه
ending خاتمه
end خاتمه
ended خاتمه
sequel خاتمه
prorogation خاتمه
notice of cancellation خاتمه
letter of dismissal خاتمه
lay-off خاتمه
notice of termination خاتمه
dismissal خاتمه
abrogation خاتمه
withdrawal خاتمه
notice of determination خاتمه
last a خاتمه
expiry خاتمه
quitting خاتمه
quit خاتمه
notice to quit خاتمه
closing خاتمه عملیات
rises خاتمه یافتن
end خاتمه یافتن
terminative خاتمه دهنده
due out خاتمه یافته
to break off خاتمه دادن
general discharge خاتمه خدمت
to bring to an end خاتمه دادن
to knit up خاتمه دادن
to put an end to خاتمه دادن
wrap up خاتمه یافتن
call off خاتمه دادن
ends خاتمه یافتن
ended خاتمه یافتن
end mark نشان خاتمه
terminates خاتمه یافتن
terminate خاتمه یافتن
expiration خاتمه بازدم
abort خاتمه غیرعادی
endings خاتمه پیام
ending خاتمه پیام
expirations خاتمه بازدم
terminated خاتمه یافتن
aborted خاتمه غیرعادی
aborts خاتمه غیرعادی
aborting خاتمه غیرعادی
rise خاتمه یافتن
cessation خاتمه دادن
post hostilities بعداز خاتمه مخاصمات
to fight out باجنگ خاتمه دادن
post hostilities بعد از خاتمه درگیریها
abend خاتمه غیر عادی
end of transmission block خاتمه ارسال بلاک
end spell خاتمه کلمات رمز
end spell خاتمه هر کلمه رمز
pt down بزوربچیزی خاتمه دادن
denunciations اعلان الغاء یا خاتمه
denunciation اعلان الغاء یا خاتمه
lay off بخدمت خاتمه دادن
abnormal end خاتمه غیر عادی
muster out بخدمت خاتمه دادن
walking papers ورقه خاتمه خدمت
walking ticket ورقه خاتمه خدمت
completing خاتمه دادن به یک کار
terminated خاتمه دادن منتهی
completes خاتمه دادن به یک کار
terminates خاتمه دادن منتهی
terminate خاتمه دادن منتهی
termination خاتمه دادن یا توقف
layoffs خاتمه دادن به خدمت
completed خاتمه دادن به یک کار
layoff خاتمه دادن به خدمت
complete خاتمه دادن به یک کار
completed خاتمه یافته یا کامل شده
complete خاتمه یافته یا کامل شده
terminates محدود کردن خاتمه یافتن
completes خاتمه یافته یا کامل شده
completing خاتمه یافته یا کامل شده
post flight بعد از خاتمه پرواز هواپیما
terminated محدود کردن خاتمه یافتن
to come to an end خاتمه یافتن تمام شدن
to draw to a close به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
to get done with خاتمه دادن تمام کردن
to wind up خاتمه دادن بپایان رساندن
disaffiliate به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
ends تمام کردن خاتمه دادن
end تمام کردن خاتمه دادن
terminate محدود کردن خاتمه یافتن
ended تمام کردن خاتمه دادن
static چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
ended خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
abended خاتمه یافته بطور غیر عادی
ends خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
logging عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
end خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
contract termination فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
adjourning بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
presentation layer کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
adjourn بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
hang-up ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
reverses سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
burnout velocity سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
hang up ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang-ups ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
reversed سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversing سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
fielded کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
groups کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
group کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
fields کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
interpleader محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
interplead پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
texts کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
text کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
multiphase program برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
layer بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
ended کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
sequential خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
end کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
layers بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
ends کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
flags ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flag ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
reach out with an olive branch [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch <idiom> [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
cycled تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycle تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cargo outturn message پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
cycles تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
wiring جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند
dynamically توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
dynamic توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
times زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
timed زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
future perfect شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
cycles زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycled زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
asynchronous transmission اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
swap توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
reversed روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
circulars فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
asynchronous 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com