Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English
Persian
objectify
خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
Other Matches
evaluate
چیزی رامعین کردن
evaluates
چیزی رامعین کردن
to reason out something
چیزی رامعین کردن
evaluating
چیزی رامعین کردن
evaluated
چیزی رامعین کردن
times
دفعه وقت چیزی رامعین کردن
timed
دفعه وقت چیزی رامعین کردن
preform
قبلا شکل چیزی رامعین کردن
time
دفعه وقت چیزی رامعین کردن
valuate
ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
pneumaticity
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
denature
طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
identifying
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
quality
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
qualities
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
indiscerptibility
خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
dispose
ترتیب کارها رامعین کردن
actinism
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
substantivize
دارای ماهیت کردن
transubstantiate
قلب ماهیت کردن
transmuted
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmutes
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmute
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuting
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
flakiness
خاصیت چیزی که ورقه ورقه است
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
deactivated
بی خاصیت کردن
impoverish
بی خاصیت کردن
deactivating
بی خاصیت کردن
impoverishing
بی خاصیت کردن
impoverishes
بی خاصیت کردن
deactivate
بی خاصیت کردن
deactivates
بی خاصیت کردن
impoverished
بی خاصیت کردن
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
snow line
خطی که حدبرف همیشگی رامعین میکند
gauger
کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody
[something]
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
hashing
تبدیل یک کلید به یک ادرس که در ان کلیدها محل اطلاعات رامعین می کنند درهم سازی
to regard something as something
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something
[ to construe something to be something]
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
sound absorption
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
quiddity
ماهیت
navigates
ماهیت
essence
ماهیت
navigate
ماهیت
navigating
ماهیت
navigated
ماهیت
natures
ماهیت
nature
ماهیت
think nothing of something
<idiom>
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
natures
ماهیت خوی
denaturation
قلب ماهیت
mertis of the case
ماهیت دعوی
essence
وجود ماهیت
matter
ماهیت جوهر
mattered
ماهیت جوهر
mattering
ماهیت جوهر
nature of the operation
ماهیت عملیات
matters
ماهیت جوهر
human nature
ماهیت آدم
nature
ماهیت خوی
transubstantiation
قلب ماهیت
transmutation
قلب ماهیت
substantiating
ماهیت جسمانی دادن به
transmutable
قلب ماهیت یافتنی
transmutative
قلب ماهیت یافتنی
transshape
تغییر ماهیت دادن
substantiates
ماهیت جسمانی دادن به
substantiated
ماهیت جسمانی دادن به
substantiate
ماهیت جسمانی دادن به
transmutation
قلب ماهیت تکامل
coessentiality
هم جوهری وحدت ماهیت
rectified
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
see about (something)
<idiom>
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up
[to waste]
something
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
ipso facto
بواسطه ماهیت خود فعل
substantive
دارای ماهیت واقعی حقیقی
demurring
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurred
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demur
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
anthroposophy
علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
the nature of the case
ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
demurs
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
His speech was in the nature of an apology.
ماهیت سخنرانی او
[مرد]
عذرخواهی بود.
nature
[of things]
سرشت
[ماهیت]
[خوی]
[ذات]
[طبیعت]
to mind somebody
[something]
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
fix
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
the five predicables
خاصیت
affection
خاصیت
property
خاصیت
virtue
خاصیت
quale
خاصیت
virtues
خاصیت
navigating
خاصیت
navigated
خاصیت
inefficacious
بی خاصیت
propertyless
بی خاصیت
navigate
خاصیت
navigates
خاصیت
reflectiveness
خاصیت
neer do well or well
بی خاصیت
non skid quality
خاصیت ضد لغزش
fluffiness
خاصیت کرکی
adhesive property
خاصیت چسبندگی
paramorphism
خاصیت دگردیسی
natures
نوع خاصیت
nutritiveness
خاصیت غذایی
woodiness
خاصیت چوبی
flakiness
خاصیت فلسی
functioned
خاصیت وجودی
unmake
از خاصیت انداختن
absorption property
خاصیت جذب
silkiness
خاصیت ابریشمی
function
خاصیت وجودی
nutritiousness
خاصیت غذائی
alkalescence
خاصیت قلیایی
vitreosity
خاصیت شیشهای
nature
نوع خاصیت
functions
خاصیت وجودی
carnosity
خاصیت گوشتی
ductility
خاصیت کش امدن
milkiness
خاصیت شیری
the virtue of drugs
خاصیت داروها
causality
خاصیت سببی
abnormality
خاصیت غیرطبیعی
abnormalities
خاصیت غیرطبیعی
ductility
خاصیت انگمی
powderiness
خاصیت گردی
elasticity
خاصیت فنری
gumminess
خاصیت صمغی
extensive property
خاصیت مقداری
chemism
خاصیت شیمیایی
recursivity
خاصیت بازگشت
fattiness
خاصیت چربی
gauziness
خاصیت گارسی
buoyancy
خاصیت شناوری
pitchiness
خاصیت زفتی
glassiness
خاصیت شیشهای
sponginess
خاصیت اسفنجی
magnetism
خاصیت مغناطیسی
quantification
تعیین خاصیت
astingency
خاصیت قبض
mealness
خاصیت اردی
anti knock property
خاصیت ضدضربه
mealiness
خاصیت اردی
mechanicalness
خاصیت مکانیکی
fungosity
خاصیت قارچی
steeliness
خاصیت فولادی
chalkiness
خاصیت تباشیری
malleability
خاصیت چکش خواری
alkaline
دارای خاصیت قلیایی
osmosis
خاصیت نفوذ وحلول
illusion of space
القاء خاصیت فضایی
alkalescent
دارای خاصیت قلیایی
capillarity
خاصیت موئی مویسانی
low test
دارای خاصیت فراری
corporeity
خاصیت جسمی یامادی
springiness
خاصیت فنری ارتجاع
erotization
خاصیت شهوانی یافتن
impenetrableness
خاصیت عدم تداخل
asexual
فاقد خاصیت جنسی
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
agglomerative
دارای خاصیت تراکم
prevenience
خاصیت جلوگیری کننده
flexibility
خاصیت خمش پذیری
geomagnetic
خاصیت مغناطیسی زمین
curative
دارای خاصیت درمانی
diastatic
دارای خاصیت جوهربزاق
heat treating property
خاصیت عملیات حرارتی
plasticity
خاصیت شکل افرینی
sliminess
خاصیت گلی یا لجنی
elater
خاصیت انبساط و گسترش
pulpiness
خاصیت خمیری یاگوشتی
acid base catalysis
خاصیت اسیدی- بازی
acid base behavior
خاصیت اسیدی- بازی
gamic
دارای خاصیت جنسی
commutative law
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
antidotal
دارای خاصیت پادزهری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com