Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
earth house
خانه زیرزمینی
Other Matches
cut out
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
clandestine
سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
underground
زیرزمینی
cellar
زیرزمینی
cellars
زیرزمینی
ground water
اب زیرزمینی
subterranean
زیرزمینی
subsurface ice
یخ زیرزمینی
underground water
اب زیرزمینی
subsurface water
اب زیرزمینی
underground mine
معدم زیرزمینی
tunnelled
دالان زیرزمینی
underground cable
کابل زیرزمینی
under ground survey
برداشت زیرزمینی
underdrain
زهکش زیرزمینی
under ground working
استخراج زیرزمینی
under ground mining
استخراج زیرزمینی
tunnel
دالان زیرزمینی
caverns
حفره زیرزمینی
cavern
حفره زیرزمینی
underground furnace
کوره زیرزمینی
subbing
ابیاری زیرزمینی
subsoil drainage
زهکشی زیرزمینی
subsoil irrigation
ابیاری زیرزمینی
tunnels
دالان زیرزمینی
mattamore
انبار زیرزمینی
tunneling
دالان زیرزمینی
tunneled
دالان زیرزمینی
kobold
غول زیرزمینی
ground water trench
بریدگی اب زیرزمینی
ground water table
سفره اب زیرزمینی
dug out
پناهگاه زیرزمینی
burrow
سوراخ زیرزمینی
burrowed
سوراخ زیرزمینی
burrowing
سوراخ زیرزمینی
fixed ground water
اب زیرزمینی ماندگار
underground
شبکه زیرزمینی
grottos
غار زیرزمینی
burrows
سوراخ زیرزمینی
grottoes
غار زیرزمینی
ground water
ابهای زیرزمینی
mines
راه زیرزمینی
ground water basin
حوزه اب زیرزمینی
camouflet
حفره زیرزمینی
ground water table
سطح اب زیرزمینی
grotto
غار زیرزمینی
ground water storage
اب انباشت زیرزمینی
ground water runoff
جریان زیرزمینی
mine
راه زیرزمینی
mined
راه زیرزمینی
under ground
راه اهن زیرزمینی
atomic underground burst
ترکش زیرزمینی اتمی
underground railway
راه اهن زیرزمینی
actual velocity of ground water
سرعت واقعی اب زیرزمینی
underground
راه اهن زیرزمینی
fluctutaion of water table
نوسان سفره اب زیرزمینی
metro
راه آهن زیرزمینی
rhizmatous
دارای ساقه زیرزمینی
metros
راه آهن زیرزمینی
hydrogeology
بررسی ابهای زیرزمینی
kanat
کانالهای زه کشی زیرزمینی
hypogeum
قسمت زیرزمینی بنا
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
endophagous
تغذیه کننده از موادفاسد زیرزمینی
silo
مخزن زیرزمینی غلات و غیره
retrench
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
rhizomatous
دارای ساقههای ریشه مانند زیرزمینی
lateral
افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
culverts
لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
culvert
لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
magazine space
زاغه زیرزمینی محل انبار مهمات
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
intrapermafrost water
ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
apparatus
شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
keyth rope system
شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
dowse
پی بردن به وجوداب یا منابع دیگر زیرزمینی بوسیله گمانه
accross the slope system
شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
molehill
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
molehills
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
ranged
یک خانه یا تعدادی خانه
ranges
یک خانه یا تعدادی خانه
range
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
خانه خانه کردن
junction well
چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
observation pipe
لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
suprapermafrost
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
mole hill
توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
earths
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earth
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
alveolate
خانه خانه
shacks
خانه
her house
خانه اش
her house
خانه ان زن
checkered
خانه خانه
houseless
بی خانه
cellular
خانه خانه
cloisonne
خانه خانه
cellulated
خانه خانه
lodge
خانه
roommates
هم خانه
furnace house
خانه
honeycomb
خانه خانه
honeycombs
خانه خانه
housing
خانه ها
dwelling
خانه
roommate
هم خانه
lares
خانه
lar
خانه
pigeon-holes
خانه
pigeon-hole
خانه
pigeon hole
خانه
lodged
خانه
lodges
خانه
tersellated
خانه خانه
i was under his roof
در خانه
door-to-door
خانه به خانه
door to door
خانه به خانه
materfamilias
زن خانه
shack
خانه
quarterage
خانه
dwellings
خانه
cell
خانه
sockets
خانه
houseroom
جا در خانه
cells
خانه
room
خانه
rooms
خانه
pied-a-terre
خانه
pieds-a-terre
خانه
house
خانه
housed
خانه
houses
خانه
socket
خانه
unsheltered
<adj.>
بی خانه
homes
خانه
within doors
در خانه
home
خانه
domiciles
خانه
domicile
خانه
double-fronted
خانه دو در
ranch house
خانه یک اشکوبه
house top
بام خانه
house work
خانه داری
household art
فن اداره خانه
housewifely
خانه دار
housewifery
خانه دار
hub or hub by
خانه دار
husbandman
سرپرست خانه
house of ill repute
فاحشه خانه
goodwife
کدبانوی خانه
bordello
[American E]
فاحشه خانه
house to let
خانه اجارهای
home born
خانه زاد
homebred
خانه پرورده
homemaker
خانه دار
house of ill repute
جنده خانه
gynaeceum
خانه اندرونی
bordello
[American E]
جنده خانه
grummet
شاگرد خانه
house agent
دلال خانه
house to get
خانه اجارهای
gaming house
قمار خانه
bordel
فاحشه خانه
coach house
کالسکه خانه
coach house
درشکه خانه
coffee house
قهوه خانه
coffee room
خوارک خانه
coffee shop
قهوه خانه
coffeehouse
قهوه خانه
convalescent home
نقاهت خانه
custom house
گمرک خانه
chop house
خوراک خانه
brick yard
اجرپز خانه
butler pantry
ابدار خانه
cabana
خانه کوچک
bastel
خانه مستحکم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com