English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English Persian
great dangers impend over us خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
Other Matches
great dangers overhang us خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
great dangers overhang us خطرهای بزرگی متوجه ما است
great dangers impend over us خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
us مارا
it will p to wait جورهمه مارا اوبایدبکشد
i can add rapidly مشکل مارا زیاد کرد
the tree sheltered us fromrain درخت مارا ازباران پناه داد
it did not meet our views منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
largeness بزرگی
magneficence بزرگی
enlargements بزرگی
hauteur بزرگی
bigness بزرگی
hugeness بزرگی
greatness بزرگی
grandness بزرگی
gloriousness بزرگی
enlargement بزرگی
grandeur بزرگی
bulkiness بزرگی
dignity بزرگی
massiveness بزرگی
masterdom بزرگی
sizes بزرگی
size بزرگی
voluminesity بزرگی
voluminosity بزرگی
supercilicusness بزرگی
gentility بزرگی
augustness بزرگی
magnitude بزرگی
magnifcation بزرگی
eminency برامدگی بزرگی
megacephaly بزرگی بیش از حد سر
vastness عظمت بزرگی
formidability استحکام بزرگی
vastitude عظمت بزرگی
to a greatness به بزرگی رسیدن
man and boy چه در کودکی چه در بزرگی
order of magnitude مرتبه بزرگی
sample size بزرگی نمونه
she was nipped in the bud به بزرگی نرسید
immenseness بزرگی عظمت
immeasurableness بزرگی بی اندازه
vastity عظمت بزرگی
he did me a great wrong خطای بزرگی .....
to a greatness بزرگی یافتن
so large باین بزرگی
eminence برامدگی بزرگی
Lordship سیادت بزرگی
magnanimity بزرگی طبع
Lordships سیادت بزرگی
headships بزرگی برتری
headship بزرگی برتری
amplitude دامنه بزرگی
aggrandizement افزایش بزرگی
he is a great help او کمک بزرگی است
that is no great work کار بزرگی نیست
he is a great person شخص بزرگی است
bulk حجم بزرگی از چیزی
the meridian of glory اوج بزرگی یا جلال
pyralidid خانواده بزرگی ازپروانه ها
monstrousness شگفت انگیزی بزرگی
come a long way <idiom> برنامه بزرگی ریختن
breadth of mind بزرگی یا وسعت فکر
to be toast [American E] <idiom> در دردسر بزرگی بودن
too big for one's breeches/boots <idiom> احساس بزرگی کردن
Majesty بزرگی عظمت وشان واقتدار
piece deresistance مثلا تیکه بزرگی از گوشت
bias error خطایی با علامت و بزرگی ثابت
steatopygia بزرگی وفربهی کفل زنان
(when the) chips are down <idiom> بامشکل بزرگی مواجه شدن
decked مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
decks مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
Majesties بزرگی عظمت وشان واقتدار
deck مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
he did me a great wrong بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
nothing great is easy هیچ کاری بزرگی اسان نیست
loving cup پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
A big rock rolled down the mountain. سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
rocking stone سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
Police are out in force. نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
broadsheets کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
the propylaea نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
broadsheet کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
mastiff سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
multivolume file فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
breakers موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
anagogy بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
anagoge بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
mastiffs سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
breaker موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
miller thumb یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
treadmill چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
treadmills چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
internally blown flap فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
aquariums شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquaria شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
emphysema اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
bell gear چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
multiplan یک صفحه گسترده الکترونیکی که شبکه بزرگی برای ورودی ها میدهد
estuary دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
bigben ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
estuaries دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
to kiss hands دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
I am a great believer in using natural things for cleaning. من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
band shell جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
bulk رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
We consider it a great honor to have you here with us tonight. این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
backlog کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
number cruncher یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
afro نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود.
batch ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
batches ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success. اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
department store فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
databank 1-حجم بزرگی از داده که به صورت ساخت یافته ذخیره شده است . 2-رکوردهای شخصی که در کامپیوتر ذخیره شده اند
Kasim Ushag design طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com