English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
isochromatique خطوط همرنگ
Other Matches
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
isotherm خطوط هم حرارت خطوط متحدالحرارت اب دریا
isobars خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isobar خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isohaline خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
concolorous همرنگ
isochromatioc همرنگ
homochromatic همرنگ
isochromatic همرنگ
solid-shade dyeing یکدست و همرنگ
conformist همرنگ با جماعت
blends همرنگ کردن
blend همرنگ کردن
conformists همرنگ با جماعت
to go with the stream همرنگ جماعت شدن
to go with the tide همرنگ جماعت شدن
isochromatioc متساوی اللون منحنی همرنگ
When in Rome, do as the Romans do! <proverb> خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
proportional clothing لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
coragne line خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
isobath خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
trick خطوط
cotidal lines خطوط هم مد
tricking خطوط
tricked خطوط
line to line fault تماس خطوط
isovent خطوط هم باد
line of communications خطوط مواصلات
cotidal lines خطوط مدیکسان
along line در امتداد خطوط
line of flux خطوط قوا
line spacing فاصله خطوط
spectral lines خطوط طیفی
line of induction خطوط القا
closed traverse خطوط متقاطع
balmer lines خطوط بالمر
grid lines خطوط شبکه
dark lines خطوط تاریک
lines of force خطوط نیرو
isocline خطوط هم شیب
isostatic lines خطوط ایزواستاتیک
lines of force خطوط قوا
front lines خطوط مقدم
fraunhofer lines خطوط فرانهوفر
flowlines خطوط جریان
flow lines خطوط جریان
outside lines خطوط حمله
lines of communication خطوط مواصلاتی
extension lines خطوط دنباله
equipotential lines خطوط هم پتانسیل
emission spectrum lines خطوط نشری
dedicated lines خطوط اختصاصی
air way station خطوط هوایی
stream lines خطوط جریان
curvature lines خطوط مدور
zigzagging خطوط منکسر
zigzagged خطوط منکسر
zigzag خطوط منکسر
curvature lines خطوط منحنی
zigzags خطوط منکسر
symmetry lines خطوط تقارن
leading فاصله خطوط
street railway خطوط تراموا
absorption spectrum خطوط جذبی
absorption lines خطوط دراشامی
meridians خطوط نصف النهار
hypen ladder خطوط تیره نردبانی
hypen ladder ردیف خطوط تیره
hoseline خطوط لوله لاستیکی
grid interval فاصله خطوط شبکه
magnetic line of force خطوط قوای مغناطیسی
magnetic lines of force خطوط قوای مغناطیسی
magnetic lines of force خطوط نیروی مغناطیسی
front lines خطوط جلو جبهه
curvilinear ornament زینتکاری با خطوط خمیده
open lines خطوط باز شطرنج
gules خطوط موازی عمودی
inside lines خطوط حمله شمشیربازی
zigzags خطوط جناغی پیوسته
contours خطوط تراز زمین
contours خطوط کناره نما
line of communications خطوط ارتباطی زمین
communications خطوط مواصلاتی ارتباطات
leased line network شبکه با خطوط استیجاری
meridian خطوط نصف النهار
river سفیدی بین خطوط
rivers سفیدی بین خطوط
zigzag خطوط جناغی پیوسته
isohyetal map نقشه خطوط هم باران
zigzagged خطوط جناغی پیوسته
rivulose دارای خطوط مارپیچی
zigzagging خطوط جناغی پیوسته
microwave transmission lines خطوط انتقال ریزموج
electric line of force خطوط نیروی برق
crawl trench خطوط رابط سنگرها
domestic air traffic خطوط هوایی داخلی
contour interval فاصله خطوط واصل
diplomatics شناسایی خطوط باستانی
contour lines خطوط میزان منحنی
phraseogram خط یا خطوط نماینده عبارات
trackage خطوط راه اهن
voltage between lines ولتاژ بین خطوط
dark line spectrum طیف خطوط تاریک
cutting line of force قطع خطوط قوا
vermiculate دارای خطوط موجی
retrace blanking خاموشی خطوط بازگشتی
sheetlines خطوط کناره نقشه
advance of defensive line در جلو خطوط پدافندی
air line of communications خطوط مواصلات هوایی
equal cost lines خطوط هزینه برابر
sheetlines خطوط حاشیه نقشه
endline خطوط موازی با 04 مترفاصله
magnetic path مسیر خطوط قوا
collimate منطبق کردن خطوط
infiltrates در خطوط دشمن نفوذ کردن
lineolate خط دار دارای خطوط ریز
infiltrating در خطوط دشمن نفوذ کردن
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
convergent خطوط متقارب ومتلاقی همگرا
lineolated خط دار دارای خطوط ریز
lineament خطوط چهره صفات مشخصه
lightface حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد
sideline خطوط طرفین میدان بازی
converges تقارب خطوط وجود تشابه
magnetic path length طول مسیر خطوط قوا
converged تقارب خطوط وجود تشابه
overhead trolley خطوط هوایی ترن برقی
converging تقارب خطوط وجود تشابه
sidelined خطوط طرفین میدان بازی
sidelines خطوط طرفین میدان بازی
sidelining خطوط طرفین میدان بازی
floating lines خطوط مواج عکس هوایی
gridiron خطوط یا میلههای فلزی مشبک
lineaments خطوط چهره صفات مشخصه
infiltrated در خطوط دشمن نفوذ کردن
ingrain خطوط وخالهای رنگارنگ کاغذدیواری
infiltrate در خطوط دشمن نفوذ کردن
converge تقارب خطوط وجود تشابه
lpm تعداد خطوط دردقیقه inutes
paleography شناسایی وکشف خطوط قدیمه
neatline خطوط باریک حدود کناره نقشه
ring streaked دارای خطوط گرد در روی بدن
ring straked دارای خطوط گرد در روی بدن
stria نوار باریک هریک از خطوط موازی
t square خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
contour strip cropping کشت نواری برروی خطوط میزان
hierologist متخصص خواندن خطوط قدیمی مصر
crawl trench سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
hierology علم خواندن خطوط قدیم مصر
image sharpness خطوط مورب تحت زاویه معین
graticule خطوط مشخصه زمین درعکس هوایی
agonic line خطوط رسم شده روی نقشه
line engraving گراور سازی با خطوط کوتاه وبلند
granite paper کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد
raster scan graphics نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
floating lines خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
oblique perspective پرسپکتیوی که تمام خطوط اصلی ان مایل باشد
contour map نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
topographic map نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
foreshortening نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
bar pattern ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
hachures خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
raster خطوط مورب تحت زاویه مخصوص بصورت هاشورترام
stereocomparagraph دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی
line drawing خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
line drawings خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
main stripe [خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
perspective grid خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
lattice خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattices خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
laid paper کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
teleprompter اسباب مخصوص چرخاندن خطوط نوشته در جلو ناطق تلویزیون
hard clip area حدودی که خارج از ان خطوط نمیتوانند روی یک رسام دیجیتالی رسم شوند
ribbing ساختمان دندههای هر چیز راه ها یا خطوط بر جسته مجموعه تیریا دگلهای کشتی
outdent خطی از متن که نسبت به سایر خطوط یک پاراگراف بیشتر به سمت چپ بسط می یابد
dejagging نوعی فن گرافیک کامپیوتری برای رسم خطوط صاف کاراکترها و چند ضلعی ها
reversal temperature دمایی که در ان خطوط طیفی گاز برافروخته در مقابل طیف جسم سیاه ناپدیدمیشوند
graticule ticks نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
yard marker خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard line خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
corporate model نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
apolline [نوعی خطوط تزئینی مربوط به آپولو خدای خورشید در دوره باروک و رنسانس استفاده می شد.]
stroke writer ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
sketching روش گرافیک کامپیوتری که در ان دنبالهای از خطوط درطول مسیر مکان نما رسم شده یا طراحی می گردند
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
thread دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
chiromancy پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
threads دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
helical wave guide لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
gridding محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
fret [نقشه پیچ در پیچ در حاشیه با استفاده از خطوط افقی و عمودی با زوایای ۹۰ درجه و مربوط به کشور چین]
striped lines خطوط راه راه [همچون نقش محرمات]
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
Hanbel [نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
railings امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
railing امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
remote data concentrator وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com