English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
ingrain خطوط وخالهای رنگارنگ کاغذدیواری
Other Matches
granite paper کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
isobars خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isotherm خطوط هم حرارت خطوط متحدالحرارت اب دریا
isobar خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isohaline خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
coragne line خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
isobath خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
Technicolor رنگارنگ
variegated رنگارنگ
joseph's coat کت رنگارنگ
parti coloured رنگارنگ
party coloured رنگارنگ
pied رنگارنگ
versicolour رنگارنگ
versicolor رنگارنگ
motley رنگارنگ
polychromatic رنگارنگ
polychrome رنگارنگ
painted رنگارنگ
polychromic رنگارنگ
kaleidoscopic رنگارنگ
colourful رنگارنگ
colorings رنگارنگ
paned رنگارنگ
colourings رنگارنگ
multicolored رنگارنگ
colorful رنگارنگ
many coloured رنگارنگ
grnish نقش رنگارنگ
trogon مرغان رنگارنگ
medleys مختلط رنگارنگ
medley مختلط رنگارنگ
painted lady پروانه رنگارنگ
pied پرنده رنگارنگ
polychromy نقاشی رنگارنگ
omnifarious متنوع رنگارنگ
plychromy نقاشی رنگارنگ
variegate رنگارنگ کردن
piebald رنگارنگ ناجور
onyx عقیق رنگارنگ
keuper مارن رنگارنگ
tragopan قرقاول رنگارنگ هندی
dapple چیزی با نقاط رنگارنگ
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
mottle با خالهای رنگارنگ نشان گذاردن
oculate دارای چشم ها یاخالهای رنگارنگ
willemite سنگ معدنی رنگارنگ متبلور
varied دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
onyx marble سنگ مرمری که رکههای رنگارنگ دارد
triggerfish ماهیان رنگارنگ دارای بدن ضخیم
harlequin لودهای که درنمایش هاولال بازی هاجامه رنگارنگ میپوشد
beach ball توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach balls توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
The Pied Piper of Hamelin فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
tricked خطوط
cotidal lines خطوط هم مد
tricking خطوط
trick خطوط
extension lines خطوط دنباله
cotidal lines خطوط مدیکسان
spectral lines خطوط طیفی
equipotential lines خطوط هم پتانسیل
flow lines خطوط جریان
dark lines خطوط تاریک
dedicated lines خطوط اختصاصی
emission spectrum lines خطوط نشری
flowlines خطوط جریان
fraunhofer lines خطوط فرانهوفر
line of communications خطوط مواصلات
isovent خطوط هم باد
isostatic lines خطوط ایزواستاتیک
isocline خطوط هم شیب
isochromatique خطوط همرنگ
line of induction خطوط القا
line spacing فاصله خطوط
line to line fault تماس خطوط
outside lines خطوط حمله
grid lines خطوط شبکه
lines of communication خطوط مواصلاتی
lines of force خطوط قوا
lines of force خطوط نیرو
front lines خطوط مقدم
line of flux خطوط قوا
leading فاصله خطوط
zigzags خطوط منکسر
curvature lines خطوط مدور
curvature lines خطوط منحنی
along line در امتداد خطوط
air way station خطوط هوایی
zigzagging خطوط منکسر
absorption lines خطوط دراشامی
absorption spectrum خطوط جذبی
zigzagged خطوط منکسر
symmetry lines خطوط تقارن
zigzag خطوط منکسر
balmer lines خطوط بالمر
street railway خطوط تراموا
closed traverse خطوط متقاطع
stream lines خطوط جریان
dithering ترکیب نقطههای رنگارنگ برای یک رنگ جدید یک روش گرافیکی کامپیوتر برای افزودن شدت نور نمایش
gules خطوط موازی عمودی
voltage between lines ولتاژ بین خطوط
zigzagging خطوط جناغی پیوسته
phraseogram خط یا خطوط نماینده عبارات
zigzags خطوط جناغی پیوسته
hoseline خطوط لوله لاستیکی
hypen ladder ردیف خطوط تیره
hypen ladder خطوط تیره نردبانی
inside lines خطوط حمله شمشیربازی
isohyetal map نقشه خطوط هم باران
zigzagged خطوط جناغی پیوسته
leased line network شبکه با خطوط استیجاری
magnetic lines of force خطوط قوای مغناطیسی
magnetic line of force خطوط قوای مغناطیسی
contours خطوط تراز زمین
contours خطوط کناره نما
magnetic path مسیر خطوط قوا
communications خطوط مواصلاتی ارتباطات
meridian خطوط نصف النهار
meridians خطوط نصف النهار
river سفیدی بین خطوط
line of communications خطوط ارتباطی زمین
rivers سفیدی بین خطوط
zigzag خطوط جناغی پیوسته
open lines خطوط باز شطرنج
microwave transmission lines خطوط انتقال ریزموج
magnetic lines of force خطوط نیروی مغناطیسی
electric line of force خطوط نیروی برق
rivulose دارای خطوط مارپیچی
vermiculate دارای خطوط موجی
diplomatics شناسایی خطوط باستانی
dark line spectrum طیف خطوط تاریک
air line of communications خطوط مواصلات هوایی
curvilinear ornament زینتکاری با خطوط خمیده
front lines خطوط جلو جبهه
trackage خطوط راه اهن
retrace blanking خاموشی خطوط بازگشتی
crawl trench خطوط رابط سنگرها
sheetlines خطوط کناره نقشه
endline خطوط موازی با 04 مترفاصله
collimate منطبق کردن خطوط
contour interval فاصله خطوط واصل
contour lines خطوط میزان منحنی
domestic air traffic خطوط هوایی داخلی
equal cost lines خطوط هزینه برابر
sheetlines خطوط حاشیه نقشه
grid interval فاصله خطوط شبکه
advance of defensive line در جلو خطوط پدافندی
cutting line of force قطع خطوط قوا
lineolate خط دار دارای خطوط ریز
lineolated خط دار دارای خطوط ریز
lpm تعداد خطوط دردقیقه inutes
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
convergent خطوط متقارب ومتلاقی همگرا
magnetic path length طول مسیر خطوط قوا
lightface حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد
gridiron خطوط یا میلههای فلزی مشبک
sidelined خطوط طرفین میدان بازی
infiltrating در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrates در خطوط دشمن نفوذ کردن
paleography شناسایی وکشف خطوط قدیمه
sidelining خطوط طرفین میدان بازی
infiltrated در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrate در خطوط دشمن نفوذ کردن
lineaments خطوط چهره صفات مشخصه
lineament خطوط چهره صفات مشخصه
sideline خطوط طرفین میدان بازی
converging تقارب خطوط وجود تشابه
converges تقارب خطوط وجود تشابه
sidelines خطوط طرفین میدان بازی
floating lines خطوط مواج عکس هوایی
overhead trolley خطوط هوایی ترن برقی
converge تقارب خطوط وجود تشابه
converged تقارب خطوط وجود تشابه
neatline خطوط باریک حدود کناره نقشه
stria نوار باریک هریک از خطوط موازی
t square خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
ring straked دارای خطوط گرد در روی بدن
ring streaked دارای خطوط گرد در روی بدن
contour strip cropping کشت نواری برروی خطوط میزان
graticule خطوط مشخصه زمین درعکس هوایی
line engraving گراور سازی با خطوط کوتاه وبلند
hierologist متخصص خواندن خطوط قدیمی مصر
hierology علم خواندن خطوط قدیم مصر
image sharpness خطوط مورب تحت زاویه معین
agonic line خطوط رسم شده روی نقشه
crawl trench سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
contour map نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
oblique perspective پرسپکتیوی که تمام خطوط اصلی ان مایل باشد
topographic map نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
floating lines خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
raster scan graphics نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
foreshortening نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
bar pattern ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
main stripe [خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
hachures خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
line drawing خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com