Dictiornary-Farsi | خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
plimsoll mark	خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی


Other Matches

von neuman morgensterm utility index	شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
cargoes	بارکشتی
freight	بارکشتی
lading	بارکشتی
cargo	بارکشتی
ideal index	شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
marker	تعیین کننده شاخص هدف شاخص
markers	تعیین کننده شاخص هدف شاخص
rainfall index	شاخص بارش شاخص بارندگی
cargo outturn message	پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
target indicator	شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
max min system	سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
bench mark	شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
maximal aerobic power	بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
indexed sequential file	پرونده ترتیبی شاخص دار فایل ترتیبی شاخص دار
indexed	خط شاخص
indexed	شاخص
indexes	شاخص
dialed	شاخص
dialled	شاخص
dials	شاخص
indicator	شاخص
index number	شاخص
dial	شاخص
indexes	خط شاخص
aiming post	شاخص
index	شاخص
cephalic index	شاخص سر
critical	شاخص
tyupical	شاخص
indicative	شاخص
level rod	شاخص
scale	شاخص
index	خط شاخص
gnomon	شاخص
index number	عدد شاخص
critical region	ناحیه شاخص
critical values	مقادیر شاخص
characteristic equation	معادلههای شاخص
characteristic roots	ریشههای شاخص
critical ratio	بهر شاخص
index of absorption	شاخص جذب
index register	ثبات شاخص
sundial	شاخص افتاب
sundials	شاخص افتاب
cost indexes	شاخص هزینه
cranial index	شاخص جمجمه
index of correlation	شاخص همبستگی
compression index	شاخص فشارپذیری
absorption index	شاخص جذب
critical period	دوره شاخص
characteristic curve	منحنی شاخص
cross index	شاخص متقابل
active index	شاخص فعال
bain index	شاخص بین
holotype	نمونه شاخص
aiming post light	چراغ شاخص
index hole	سوراخ شاخص
index mark	علامت شاخص
aiming stake	شاخص کوچک
aiming post sleeve	روپوش شاخص
group index	شاخص گروه
gnomonics	فن شاخص سازی
gnomonic	وابسته به شاخص
difficulty index	شاخص دشواری
discrimination index	شاخص افتراق
gnomon	شاخص شرعیات
aiming light	چراغ شاخص
economic index	شاخص اقتصادی
economic indicator	شاخص اقتصادی
general index	شاخص کلی
bench mark	شاخص مبداء
aiming post sleeve	غلاف شاخص
weight index	شاخص موزون
production index	شاخص تولید
price index	شاخص قیمت
range indicator	شاخص مسافت
position indicator	شاخص نماها
polarity indicator	شاخص قطب
oddsmaker	بازیگر شاخص
readability index	شاخص خوانایی
retention index	شاخص بازداری
roughness index	شاخص زبری
wage index	شاخص دستمزد
vital index	شاخص حیاتی
validity index	شاخص اعتبار
toughness index	شاخص نرمی
tidal bench mark	شاخص جزر و مد
system catalog	پرونده شاخص
sysctlg	پرونده شاخص
seasonal index	شاخص فصلی
number index	شاخص عددی
neon indicator	شاخص نئونی
indicator	شاخص اندازه
statistics	شاخص امار
indicator	نمایشگر شاخص
indexes	فهرست شاخص
indexed	فهرست شاخص
indexing	شاخص گذاری
indicator gate	دریچه شاخص
index	فهرست شاخص
indicator electrode	الکترود شاخص
levelling staff	شاخص تراز
indexed list	لیست شاخص دار
indexed array	ارایه شاخص دار
map index	فهرست شاخص نقشه ها
index of real wages	شاخص دستمزدهای واقعی
critical incidents technique	شیوه رویدادهای شاخص
to be the clincher	عامل شاخص بودن
index of multiple correlation	شاخص همبستگی چندگانه
index of industrial production	شاخص تولید صنعتی
laspeyres price index	شاخص قیمت لاسپیرز
post indexing	شاخص گذاری بعدی
producer price index	شاخص قیمت تولیدی
indexed address	آدرس شاخص دار
pre indexing	شاخص گذاری قبلی
range markers	چراغ شاخص مسیر
renewal index	شاخص قابل تجدید
isoheyt	خط شاخص نقاط هم باران
respiratory exchange index	شاخص بهره تنفسی
to turn the scales	عامل شاخص بودن
cost of living index	شاخص هزینه زندگی
symbol	رمز اشاره شاخص
beach flag	پرچم شاخص اسکله
characteristic expansion time	زمان شاخص انبساط
colminator	دوربین شاخص توپ
air pollution index	شاخص الودگی هوا
construction cost index	شاخص هزینه ساختمانی
array index number	عدد شاخص ارایه
peak	حداکثر
maximal	حداکثر
peaks	حداکثر
peaking	حداکثر
outside	حداکثر
outsides	حداکثر
maximum	حداکثر
endurance	حداکثر
uttermost	حداکثر
consumer price index	شاخص قیمت کالاهای مصرفی
index addressing	نشان دهی شاخص دار
annual efficiency index	شاخص کارایی سالانه خدمتی
index of wholesale prices	شاخص قیمتهای عمده فروشی
tidemarks	میله شاخص جزر ومد
randie branching index	شاخص شاخه زنی رندیچ
cff	بسامد شاخص در سوسو زدن
critical flicker frequency	بسامد شاخص در سوسو زدن
index of consumer prices	شاخص قیمت کالاهای مصرفی
index of retail prices	شاخص قیمتهای خرده فروشی
tidemark	میله شاخص جزر ومد
gates opening indicator	شاخص باز شدن دریچه ها
consistency index	شاخص تغییر شکل پذیری
index linked insurance	بیمهای که با شاخص تعدیل میشود
wholesale price index	شاخص قیمت عمده فروشی
activity designator	شاخص فعالیت یکان یا قسمت
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum load	بار حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum duration	زمان حداکثر
maximization	به حداکثر رسانیدن
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum available powere	توان حداکثر
wage ceiling	حداکثر دستمزد
maximum capacity	فرفیت حداکثر
peak current	جریان حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum demand	بار حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
maximum current	جریان حداکثر
peaking	حداکثر کاکل
maximum moment	حداکثر لنگر
peak demand	حداکثر تقاضا
submaximal	زیر حداکثر
peak load	حداکثر بار
peak load	بار حداکثر
peak output	حداکثر تولید
peak speed	حداکثر سرعت
peak voltage	ولتاژ حداکثر
payloads	حداکثر بار
payload	حداکثر بار
price ceilings	حداکثر قیمت
high tides	حداکثر مد دریا
high tide	حداکثر مد دریا
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum detector	اشکارساز حداکثر
optimum height	حداکثر ارتفاع
peak	حداکثر کاکل
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum ratings	مقدار حداکثر
maximum output	خروجی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر