English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
English Persian
outside خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
outsides خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
Other Matches
outsides اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outside اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
shovelled لبه منحنی اسکی
shovel لبه منحنی اسکی
shoveling لبه منحنی اسکی
shovelling لبه منحنی اسکی
shoveled لبه منحنی اسکی
shovels لبه منحنی اسکی
stem turn چرخش خارجی اسکی باز
apophyge منحنی خارجی
apophysis منحنی خارجی
apothesis منحنی خارجی
tail قسمت عقب اسکی
tailed قسمت عقب اسکی
tails قسمت عقب اسکی
surfboard تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
surfboards تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
skis اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
ski اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
skied اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
shankpiece چرم زیر قسمت منحنی پا
binding وسیله حفظ پاروی اسکی روی اب قسمت نواردار نیزه
bindings وسیله حفظ پاروی اسکی روی اب قسمت نواردار نیزه
actine قسمت خارجی
exosphere قسمت خارجی جو
dermatome قسمت خارجی یک موجود
outfield قسمت خارجی میدان
pericranium قسمت خارجی جمجمه
epicardium قسمت خارجی عضله قلب
imposition [بار اضافی در قسمت خارجی ساختمان]
proctodaeum قسمت خارجی پوسته مقعدومجرای مقعد
epicarp پوسته خارجی قسمت نرم میوه
trick ski اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
telemark پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
glm روش اموزش اسکی به بزرگسالان با اسکی کوتاه
dogger اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
diagonal اسکی تورینگ و اسکی صحرانوردی
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
curvilineal دارای خطوط منحنی محدودبخطوط منحنی
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
ice-skates روی یخ اسکی کردن
skied اسکی بازی کردن
ice skate روی یخ اسکی کردن
ice-skate روی یخ اسکی کردن
skis اسکی بازی کردن
ski اسکی بازی کردن
alpine اسکی کردن در سراشیبی کوه
snow farming اماده کردن پیست اسکی
phillips curve منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
waxing cork چوب پنبه برای پولیش کردن اسکی
groom اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
grooms اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
camber منحنی کردن
cambers منحنی کردن
evolute بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
inflected منحنی کردن گرداندن
inflecting منحنی کردن گرداندن
inflect منحنی کردن گرداندن
inflects منحنی کردن گرداندن
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
rounding با منحنی کردن گوشههای تیز
lead curve خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
externalising خارجی کردن
externalised خارجی کردن
externalization خارجی کردن
externalises خارجی کردن
externalize خارجی کردن
externalized خارجی کردن
externalizing خارجی کردن
externalizes خارجی کردن
hot dog skiing اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
curving خط منحنی منحنی مسیر
curves خط منحنی منحنی مسیر
curve خط منحنی منحنی مسیر
external sort جور کردن خارجی
externalsorting جور کردن خارجی
slaloms مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
outflanks ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
substantialize دارای وجود خارجی کردن یاشدن
outflank ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanked ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflanking ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
deports تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deporting تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deported تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deport تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
shift of a demand curve انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
iso product curve منحنی برابری محصول منحنی محصول یکسان
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
redundancy در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
To perfect oneself in a foreign language . معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
redundancies در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
objectify بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
dithered ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
fraction بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
partition قسمت کردن
sect قسمت کردن
pouf قسمت پف کردن
sects قسمت کردن
whack up قسمت کردن
partitions قسمت کردن
divides قسمت کردن
divide قسمت کردن
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
partitioning قسمت بندی کردن
departmentalize بچند قسمت کردن
tierce به سه قسمت تقسیم کردن
subdevice قسمت کردن مجدد
quarter به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
trims هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trim هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
ascii اسکی
skis اسکی
ski اسکی
skied اسکی
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
depth contour خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
cross county اسکی صحرانوردی
ski jump پرش با اسکی
skiing اسکی بازی
ski چوب اسکی
waxes واکس اسکی
hydro ski اسکی ابی
waxed واکس اسکی
water ski اسکی ابی
skiing ورزش اسکی
touring ski اسکی تورینگ
ski lift تله اسکی
ascii code رمز اسکی
ski jumps پرش با اسکی
ski lifts تله اسکی
piste پیست اسکی
skied چوب اسکی
skis چوب اسکی
water-ski اسکی ابی
hydro ski اسکی روی اب
water-skied اسکی ابی
tip نوعی اسکی
water-skis اسکی ابی
wax واکس اسکی
tipping نوعی اسکی
ski boot کفس اسکی
ski tow تله اسکی
ascii file فایل اسکی
skiers اسکی باز
bindings فیکساتور اسکی
ice-skate اسکی روی یخ
turtleneck یقه اسکی
turtlenecks یقه اسکی
skiier اسکی باز
binding فیکساتور اسکی
ski suit لباس اسکی
aquaplaning اسکی روی اب
ski boot چکمه اسکی
langlauf اسکی صحرانوردی
downhill اسکی سرعت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com