English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
to scramble for a living خون عرق ریختن تا نان خود را در بیاورد
Other Matches
She promised to bring it but never did . همان آوردنی که بیاورد !
piquantly چنانکه دهن رامزه بیاورد
world is one's oyster <idiom> هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
urticant خارش دار چیزی که خارش بیاورد
pouring ریختن
strews ریختن
pour ریختن
poured ریختن
mixing در هم ریختن
pours ریختن
sands شن ریختن
sand شن ریختن
strewn ریختن
strewing ریختن
shed ریختن
shedding ریختن
sheds ریختن
mew پر ریختن
mewed پر ریختن
mewing پر ریختن
infuse ریختن
infused ریختن
infuses ریختن
infusing ریختن
strew ریختن
strewed ریختن
affose ریختن
affuse ریختن
affution ریختن
to inject into the bowels ریختن
to take a cast of ریختن
to take to one's legs ریختن
yeild ریختن
to water آب ریختن
spilled or spilt ریختن
skink ریختن
lave ریختن
besprinkle ریختن
bestrew ریختن
birl ریختن
cast concrete ریختن
disassemble به هم ریختن
disembogue ریختن
effuse ریختن
grout ریختن
interfuse در هم ریختن
interfusion در هم ریختن
lash vi ریختن
spilled ریختن
spilling ریختن
spills ریختن
spill ریختن
dump ریختن
bottle دربطری ریختن
defoliate برگ ریختن
vents بیرون ریختن
venting بیرون ریختن
vented بیرون ریختن
vent بیرون ریختن
sands ماسه ریختن شن
come along <idiom> برنامه ریختن
fob بجیب ریختن
dust ریختن پاشیدن
cans درقوطی ریختن
canning درقوطی ریختن
can درقوطی ریختن
dusted ریختن پاشیدن
basket درسبد ریختن
To cast in a mould . درقالب ریختن
dusts ریختن پاشیدن
sand ماسه ریختن شن
perspiring عرق ریختن
emits بیرون ریختن
emit بیرون ریختن
rewrote از نو طرح ریختن
rewritten از نو طرح ریختن
rewriting از نو طرح ریختن
rewrites از نو طرح ریختن
rewrite از نو طرح ریختن
bottles دربطری ریختن
emitted بیرون ریختن
bleed خون ریختن
bleeds خون ریختن
weep اشک ریختن
weeps اشک ریختن
block قالب ریختن
blocked قالب ریختن
blocks قالب ریختن
baskets درسبد ریختن
emitting بیرون ریختن
drafts از بشکه ریختن
to pour out tea چایی ریختن
outpour بیرون ریختن
sacks درکیسه ریختن
to shed tears اشک ریختن
to spawn eggs ریختن تخم
inurn در خاکدان ریختن
huddled روی هم ریختن
huddle روی هم ریختن
to tumble down فرو ریختن
inpour بدرون ریختن
overfeed زیادمصالح ریختن در
oviposit تخم ریختن
to rain tears اشک ریختن
to make hay of روی هم ریختن
huddles روی هم ریختن
to come down with a run فرو ریختن
to break out بیرون ریختن
huddling روی هم ریختن
sack درکیسه ریختن
practise or tice طرح ریختن
sacked درکیسه ریختن
illapse فرو ریختن
top cast ریختن از بالا
top pour ریختن از بالا
draft از بشکه ریختن
die cast ریختن حدیدهای
die cast ریختن فشاری
desquamate پوست ریختن
cast up hill سربالا ریختن
drafted از بشکه ریختن
cast concrete بتن ریختن
bottom pour از زیر ریختن
bottom cast از زیر ریختن
back-up معکوس ریختن
dish out در فرف ریختن
grout دوغاب ریختن
topdress سطحی ریختن
tun دربشکه ریختن
fall in فرو ریختن
void بیرون ریختن
encase in concrete بتن ریختن
back up معکوس ریختن
effuse بیرون ریختن از
ecdysis پوست ریختن
bollix بهم ریختن
perspires عرق ریختن
dishes در بشقاب ریختن
defoliating برگ ریختن
defoliates برگ ریختن
defoliated برگ ریختن
spews بخارج ریختن
spewing بخارج ریختن
spewed بخارج ریختن
spew بخارج ریختن
stoking سوخت ریختن در
molted موی ریختن
molting موی ریختن
molts موی ریختن
barrels در خمره ریختن
jugs درکوزه ریختن
jug درکوزه ریختن
saucers در نعلبکی ریختن
saucer در نعلبکی ریختن
moults موی ریختن
moulted موی ریختن
moult موی ریختن
jetted بیرون ریختن
jets بیرون ریختن
infusions ریختن پاشیدن
to make plans برنامه ریختن
barrel در خمره ریختن
to forge out plans برنامه ریختن
flushing اب را بافشار ریختن
flushes اب را بافشار ریختن
flush اب را بافشار ریختن
to make plans نقشه ریختن
stokes سوخت ریختن در
shed پوست ریختن
stoked سوخت ریختن در
infusion ریختن پاشیدن
jet بیرون ریختن
cave فرو ریختن
caves فرو ریختن
sheds پوست ریختن
stoke سوخت ریختن در
shedding پوست ریختن
to forge out plans نقشه ریختن
jetting بیرون ریختن
decants ریختن شراب
recast ازنو ریختن
recasting ازنو ریختن
recasts ازنو ریختن
crumble فرو ریختن
crumbled فرو ریختن
crumbles فرو ریختن
decant ریختن شراب
crumbling فرو ریختن
decanted ریختن شراب
to pour out بیرون ریختن
dish در بشقاب ریختن
decanting ریختن شراب
perspire عرق ریختن
perspired عرق ریختن
cascades بشکل ابشار ریختن
emits بیرون ریختن انتشارنور
found تاسیس کردن ریختن
plan طرح کشیدن یا ریختن
to make زهراب ریختن شاشیدن
emitting بیرون ریختن انتشارنور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com