English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (45 milliseconds)
English Persian
querulousness خوی ناله کردن وگله زاری
Other Matches
whimpering ناله زاری
whimper ناله زاری
whimpered ناله زاری
whimpers ناله زاری
ululation ناله و زاری
with a plaintive key با صدای ناله با لحن ناله امیز
moaning زاری کردن
bewail زاری کردن
moaned زاری کردن
bewailing زاری کردن
moan زاری کردن
bewails زاری کردن
moans زاری کردن
bewailed زاری کردن
yammers شیون و زاری پی در پی کردن
yammering شیون و زاری پی در پی کردن
yammer شیون و زاری پی در پی کردن
yammered شیون و زاری پی در پی کردن
lamented سوگواری ضجه و زاری کردن
lamenting سوگواری ضجه و زاری کردن
lament سوگواری ضجه و زاری کردن
laments سوگواری ضجه و زاری کردن
corralled جای اسب وگله
corrals جای اسب وگله
corralling جای اسب وگله
corral جای اسب وگله
faun رب النوع مزارع وگله کوسفند
fauns رب النوع مزارع وگله کوسفند
groaning ناله کردن
hones ناله کردن
groaned ناله کردن
honed ناله کردن
to heave a groan ناله کردن
groan ناله کردن
hone ناله کردن
whinge ناله کردن
whinged ناله کردن
honing ناله کردن
utter a groan ناله کردن
bleats ناله کردن
bleating ناله کردن
whine ناله کردن
bleated ناله کردن
whimpered ناله کردن
bleat ناله کردن
whimpering ناله کردن
whimpers ناله کردن
groans ناله کردن
whined ناله کردن
whines ناله کردن
whining ناله کردن
whimper ناله کردن
to utter a groan ناله کردن
whingeing ناله کردن
whinges ناله کردن
whinging ناله کردن
mewl ناله کردن
to r. at something از چیزی ناله کردن
pule ناله وشکایت کردن
yowling صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowl صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
to bitch [American E] [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
wailed ناله کردن ماتم گرفتن
wails ناله کردن ماتم گرفتن
to moan ناله کردن [درباره چیزی]
to gripe ناله کردن [درباره چیزی]
to grouch ناله کردن [درباره چیزی]
wail ناله کردن ماتم گرفتن
wailing ناله کردن ماتم گرفتن
to grouse [about somt.] ناله کردن [درباره چیزی]
ululate باصدای بلند ناله وزاری کردن
moaning زاری
lamentations زاری
moans زاری
lamentation زاری
plaints زاری
entreatingly به زاری
deplorability زاری
moaned زاری
plaint زاری
moan زاری
yammer شیون و زاری
yammering شیون و زاری
yammers شیون و زاری
wellaway ماتم زاری
yammered شیون و زاری
moans ناله
plaintively با ناله
querimo ناله کن
mewl ناله
moaned ناله
moan ناله
groans ناله
moaning ناله
wailing ناله
croons ناله
crooned ناله
querimonious ناله کن
croon ناله
wail ناله
whined ناله
whine ناله
grumbles ناله
grumbled ناله
grumble ناله
wailed ناله
groan ناله
groaned ناله
groaning ناله
whines ناله
crooning ناله
wails ناله
whining ناله
murmuringly ناله کنان
wailingly ناله کنان
utter a groan ناله براوردن
plaintive ناله امیز
to utter a groan ناله براوردن
whiningly ناله کنان
groaningly ناله کنان
with doleful outcry <idiom> با ناله [نقنق ]
to cry ones heart out ناله جانسوزکشیدن
pulingly ناله کنان
dolour مرض دردناک ناله
dolor مرض دردناک ناله
repinningly ناله کنان بادلتنگی
She was crying over her misfortunes. ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to use effort کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
woo افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com