English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (6 milliseconds)
English Persian
criminal proceedings دادرسی جزائی
Other Matches
summings up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
criminals جزائی
criminal جزائی
criminal damage تخریب جزائی
criminal allegation تهمت جزائی
criminal liability مسئوولیت جزائی
penally از نظر جزائی
crown law قانون جزائی
criminal record سوء پیشینه جزائی
principle of criminal procedure اصول محاکمات جزائی
punitory جزائی سیاست امیز
swindling تدلیس جزائی کلاهبرداری
presumption of innocence فرض برائت درامور جزائی
hearings دادرسی
legal procedure دادرسی
trials دادرسی
trial دادرسی
justicing دادرسی
justiceship دادرسی
hearing دادرسی
litigation دادرسی
military justice دادرسی نظامی
new trial اعاده دادرسی
judgement دادرسی داوری
judgment داوری دادرسی
justiciable قابل دادرسی
public trial دادرسی علنی
trial in presence of the parties دادرسی حضوری
summery proceedings دادرسی اختصاری
stay of proceedings تعلیق دادرسی
stay of proceedings توقیف دادرسی
with costs با هزینه دادرسی
speedy trial دادرسی فوری
re trial اعاده دادرسی
re hearing اعاده دادرسی
prosecution team تیم دادرسی
costs of proceedings هزینه دادرسی
judgement دادرسی فتوی
costs خسارت دادرسی
procedure ایین دادرسی
costs هزینه دادرسی
judgements دادرسی داوری
hearings استماع دادرسی
hearing استماع دادرسی
judgments دادرسی فتوی
venues محل دادرسی
venue محل دادرسی
ex parte trial دادرسی غیابی
judgements دادرسی فتوی
judgments دادرسی داوری
civil litigation دادرسی مدنی
security for cost تامین هزینه دادرسی
oyer تقاضای استماع یا دادرسی
rehearing جلسه دادرسی مجدد
taxation of costs مالیات هزینه دادرسی
with costs بعلاوه هزینه دادرسی
principle of criminal procedure ایین دادرسی کیفری
law of civil procedure ائین دادرسی مدنی
in camera proceedings دادرسی غیر علنی
hearing incamera دادرسی غیر علنی
code of procedure قانون ایین دادرسی
law of criminal procedure ائین دادرسی کیفری
law of procedure قانون ائین دادرسی
civil procedure ایین دادرسی مدنی
to delay the proceedings به تأخیر انداختن دادرسی
bill of costs صورت هزینه دادرسی
principle of civil litigation ایین دادرسی مدنی
criminal proceedure code قانون ایین دادرسی کیفری
inquisitorial procedure دادرسی با شکنجه و سخت گیری
mistrial دادرسی پوچ وبی نتیجه
civil procedure code قانون ایین دادرسی مدنی
judged فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judge فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
oyez اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
judges فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judging فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
taxing master مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
frauds تدلیس جزائی تدلیس مدنی
fraud تدلیس جزائی تدلیس مدنی
legal aid معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial
lyuch law مجازاتی که مردم بدون دادرسی و پیش خود معین می کنند
the inquisition دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
procedendo حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
refresher حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
summing up evidence نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
lord high stew of england رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
to hear a case دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
wager of battle نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
purgation روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com