English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 235 (17 milliseconds)
English Persian
iffy دارای لیت و لعل زیاد
Search result with all words
blockbuster بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbusters بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
newsy دارای اخبار زیاد
iffy دارای احتمالات زیاد
garish دارای زرق و برق زیاد شعله ور
long distance دارای مسافت زیاد
long-distance دارای مسافت زیاد
loaded پولدار دارای پول زیاد
imaginative دارای قوه تصور زیاد
oversexed دارای تمایلات جنسی زیاد شهوتران
club propeller ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
dumptor کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
elmy دارای نارون زیاد
eurytopic دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
gleby دارای کلوخه زیاد
high frequency دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high test امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
jet stream جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
long dated دارای مهلت زیاد
multimult پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
of great importance دارای نفوذ زیاد
overcharged with electricity دارای برق زیاد
overmasted دارای دیرکهای زیاد بلند یاسنگین
overparted دارای سهم زیاد یا دشوار سنگین بار
polysomic دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
precieuse دارای فرافت زیاد
precieux دارای فرافت زیاد
siliciferous دارای سیلیس یا سیلیکون زیاد
superincumbent دارای فشار زیاد فشاری
surfy دارای خیزاب زیاد
to piss off the wrong people <idiom> آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
Nomatic rugs قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
Other Matches
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
widest زیاد
intense زیاد
widely زیاد
great زیاد
profoundly زیاد
quite a few <idiom> زیاد
wider زیاد
very زیاد
wide زیاد
profusely زیاد
numerous زیاد
fulsome زیاد
late زیاد
mickle زیاد
mickle or muckle زیاد
muckle زیاد
populous زیاد
large adv زیاد
not a lettle زیاد
greatly زیاد
superabundant زیاد
intensively زیاد
immoderate زیاد
tremendously زیاد
hugely زیاد
generous زیاد
mortally زیاد
in excess زیاد
much زیاد
in quantities زیاد
over and above زیاد
overmuch زیاد
heartbreak غم زیاد
highly زیاد
rife زیاد
immane زیاد
copious زیاد
too زیاد
greatest زیاد
thick زیاد
great- زیاد
thicker زیاد
thickest زیاد
effusively زیاد
heavily زیاد
no end of زیاد
overly زیاد
extensive زیاد
egregiously زیاد
highest زیاد
supererogatory زیاد
for all the world بی کم و زیاد
squeamishness زیاد
too much زیاد
ranksack زیاد
to a large extent زیاد
excessive زیاد
glaring زیاد
intensely زیاد
extortionate زیاد
extortionary زیاد
high زیاد
highs زیاد
plaguily زیاد
many زیاد
heart break غم زیاد
outrageously زیاد
vastly زیاد
plethoric زیاد
swingeing زیاد
squeamishly زیاد
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
much rain باران زیاد
longings ارزوی زیاد
oodles خیلی زیاد
longing ارزوی زیاد
rigor دقت زیاد
mort مقدار زیاد
sale on a large scale فروش زیاد
tabes ضعف زیاد
tabes لاغری زیاد
camber افزایش زیاد
on the warpath <idiom> عصبانیت زیاد
ravenous hunger گرسنگی زیاد
to be left زیاد امدن
ravenousness گرسنگی زیاد
fixations عشق زیاد
onding بارندگی زیاد
fixations دلبستگی زیاد
torrid زیاد گرم
fixation عشق زیاد
fixation دلبستگی زیاد
overworks زیاد کارکردن
obstipation یبوست زیاد
overworking زیاد کارکردن
to overleap oneself زیاد دورافتادن
overworked زیاد کارکردن
my grief was intensified غصه من زیاد
overwork زیاد کارکردن
musk cat گریه زیاد
swarms دسته زیاد
cambers افزایش زیاد
subtility دقت زیاد
struck with teror زیاد ترسیده
scrupulousness دقت زیاد
scrupulousy بادقت زیاد
magna cum laude با امتیاز زیاد
multiplied زیاد شدن
multiplies زیاد شدن
multiply زیاد شدن
multiplying زیاد شدن
mass bombing بمباران زیاد
macro رشد زیاد
scrupulosity دقت زیاد
proliferate زیاد شدن
proliferated زیاد شدن
swingeing damages خسارات زیاد
scare out of one's wits <idiom> ترس زیاد
scare the daylights out of someone <idiom> ترس زیاد
swarmed دسته زیاد
overwrite زیاد نوشتن
swarm دسته زیاد
proliferating زیاد شدن
superrabundant خیلی زیاد
superrabundant زیاد فراوان
so many انیقدر زیاد
proliferates زیاد شدن
slather مقدار زیاد
add زیاد کردن
superelevation ارتفاع زیاد
mass casualties تلفات زیاد
particularity دقت زیاد
propagates زیاد کردن
superabundant خیلی زیاد
pretentiousness ادعایی زیاد
propagating زیاد کردن
profound interest دلبستگی زیاد
profuse of gilfts زیاد بخشنده
overload زیاد پر کردن
with many regrets با تاسف زیاد
with much regret با تاسف زیاد
violent pain درد زیاد
overloaded زیاد پر کردن
overmoke زیاد سیگارکشیدن
prosternation سستی زیاد
overbusy زیاد مشغول
overloads زیاد پر کردن
pretentiously با ادعای زیاد
overdrssed زیاد اراسته
wheen تعداد زیاد
tremendous مقدار زیاد
heighten زیاد کردن
heightened زیاد کردن
heightening زیاد کردن
heightens زیاد کردن
vehemently باحرارت زیاد
vehement باحرارت زیاد
overvoltage فشار زیاد
overstock زیاد پر کردن
polymathy دانش زیاد
polyphagia اشتهای زیاد
overrider حق دلالی زیاد
polyuria ادرار زیاد
propagate زیاد کردن
propagated زیاد کردن
prosternation ضعف زیاد
overburdensome زیاد سنگین
overlabour زیاد کارکردن
vast مقدار زیاد
over confident زیاد مطمئن
quick wit هوش زیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com