Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English
Persian
reman
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
Other Matches
reengine
دارای موتور تازه کردن
neutralises
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
augmentation
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
to play the man
مردانگی کردن
unmans
فاقد مردانگی کردن
unmanning
فاقد مردانگی کردن
unman
فاقد مردانگی کردن
undermanned
دارای نفرات کمتر از میزان لازم
restaging
جابجا کردن سوارکردن نفرات
hermaprodite
کسی که هم دارای حالات زنانگی وهم حالات مردانگی باشد
reforest
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
to wipe the slate clean
<idiom>
شروع تازه ای کردن
[تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
[اصطلاح]
refreshes
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refresh
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshed
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
converting
معکوس کردن تازه کردن
converts
معکوس کردن تازه کردن
converted
معکوس کردن تازه کردن
convert
معکوس کردن تازه کردن
refreshed
تازه کردن
refreshes
تازه کردن
freshest
تازه کردن
freshens
تازه کردن
refresh
تازه کردن
fresh-
تازه کردن
freshened
تازه کردن
freshening
تازه کردن
fresh
تازه کردن
freshen
تازه کردن
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
grates
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbs
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
resurfaced
روکش تازه کردن
resurface
روکش تازه کردن
refurbish
روشن و تازه کردن
refurbishing
روشن و تازه کردن
refurbished
روشن و تازه کردن
To catch ones breath .
نفس تازه کردن
refurbishes
روشن و تازه کردن
redecorated
تزئینات تازه کردن
redecorates
تزئینات تازه کردن
refinish
روکاری تازه کردن
resurfaces
روکش تازه کردن
redecorating
تزئینات تازه کردن
redecorate
تزئینات تازه کردن
repave
تازه سنگفرش کردن
initiate
تازه وارد کردن
to take breath
نفس تازه کردن
initiates
تازه وارد کردن
initiated
تازه وارد کردن
initiating
تازه وارد کردن
militarize
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
incorporate
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporating
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
respires
امید تازه پیدا کردن
To opev someones wound.
داغ کسی را تازه کردن
interpolated
باعبارت تازه تحریف کردن
respire
امید تازه پیدا کردن
respired
امید تازه پیدا کردن
interpolate
باعبارت تازه تحریف کردن
interpolating
باعبارت تازه تحریف کردن
respiring
امید تازه پیدا کردن
hit the spot
<idiom>
نیروی تازه وارد کردن
scratch the surface
<idiom>
تازه شروع به کار کردن
interpolates
باعبارت تازه تحریف کردن
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
refreshed
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshes
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refresh
نیروی تازه دادن تقویت کردن
to move in
بخانه تازه اسباب کشی کردن
move in
به خانه تازه اسباب کشی کردن
furnishing
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflames
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifying
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
catalyze
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
inflaming
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishes
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnish
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
reincarnate
تجسم یا زندگی تازه دادن حلول کردن
to reseat a theatre
صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
proselyte
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
to refresh
[jog]
your memory
خاطره خود را تازه کردن
[ که دوباره یادشان بیاید]
wind
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
winds
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
manfulness
مردانگی
man fulness
مردانگی
valiance
مردانگی
valiancy
مردانگی
manliness
مردانگی
aweigh
تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
manhood
ادمیت ه مردانگی
be a man
مردانگی داشته باشید
sportsmanship
ورزش دوستی مردانگی
innervate
دارای پی کردن
new blood
<idiom>
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
enactory
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
He is only half a man .
مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
populate
دارای جمعیت کردن
systemize
دارای همست کردن
personified
دارای شخصیت کردن
populates
دارای جمعیت کردن
varnished
دارای فاهرخوب کردن
personifying
دارای شخصیت کردن
personify
دارای شخصیت کردن
personifies
دارای شخصیت کردن
potentialize
دارای استعداد کردن
fluoridate
دارای فلورید کردن
body
دارای جسم کردن
varnishing
دارای فاهرخوب کردن
varnishes
دارای فاهرخوب کردن
populating
دارای جمعیت کردن
varnish
دارای فاهرخوب کردن
tinkled
دارای طنین کردن
indexed
:دارای فهرست کردن
nationalizes
دارای ملیت کردن
hydrogenate
دارای هیدروژن کردن
nationalize
دارای ملیت کردن
hydroxylate
دارای هیدروکسیل کردن
nationalising
دارای ملیت کردن
gift
دارای استعداد کردن
gifts
دارای استعداد کردن
nationalises
دارای ملیت کردن
nationalizing
دارای ملیت کردن
rampart
دارای استحکامات کردن
indexes
:دارای فهرست کردن
freckle
خال دارای کک مک کردن
tinkling
دارای طنین کردن
tinkles
دارای طنین کردن
index
:دارای فهرست کردن
tinkle
دارای طنین کردن
tooth
دارای دندان کردن
personalize
دارای شخصیت کردن
substantivize
دارای ماهیت کردن
ensoul
دارای روح کردن
nationalised
دارای ملیت کردن
transistorize
دارای ترانسیتور کردن
crenelate
دارای کنگره کردن
crenellate
دارای کنگره کردن
whipstitch
دارای مرز کردن
vallum
دارای استحکامات کردن
embrasure
دارای منفذ کردن
castellate
دارای استحکامات کردن
insoul
دارای روح کردن
zigzags
دارای پیچ و خم کردن
embrasures
دارای منفذ کردن
nitrogenize
دارای نیتروژن کردن
zigzag
دارای پیچ و خم کردن
bodies
دارای جسم کردن
vitaminize
دارای ویتامین کردن
zigzagged
دارای پیچ و خم کردن
zigzagging
دارای پیچ و خم کردن
piracy
کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
rank and file
نفرات
to p a thing for a person
کسی را دارای چیزی کردن
bedevil
دارای روح شیطانی کردن
tongues
گفتن دارای زبانه کردن
flyspeck
دارای لکه مگس کردن
hyphenate
بوسیله خط دارای فاصله کردن
rehabilitated
دارای امتیازات اولیه کردن
prongs
دارای چنگک یا چنگال کردن
rehabilitate
دارای امتیازات اولیه کردن
prong
دارای چنگک یا چنگال کردن
rehabilitating
دارای امتیازات اولیه کردن
criss-crossed
دارای نقش چلیپایی کردن
sanitate
دارای لوازم بهداشتی کردن
granulate
دارای ذرات ریز کردن
methodize
دارای روش یاقاعدهای کردن
rehabilitates
دارای امتیازات اولیه کردن
criss-crosses
دارای نقش چلیپایی کردن
panes
دارای جام شیشه کردن
tat
دارای حاشیه توری کردن
pane
دارای جام شیشه کردن
wig
دارای گیس مصنوعی کردن
criss-crossing
دارای نقش چلیپایی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com