English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English Persian
intrusiveness دخول سرزده
Search result with all words
intrusion دخول سرزده و بدون اجازه
intrusions دخول سرزده و بدون اجازه
Other Matches
intrusive سرزده
intrudingly سرزده
intrusively سرزده
uninvited سرزده
intrude سرزده امدن
intruded سرزده امدن
intrudes سرزده امدن
intruding سرزده امدن
to burst in سرزده امدن
obtrusively بطور سرزده ناخوانده
barge سرزده وارد شدن
barged سرزده وارد شدن
barges سرزده وارد شدن
supervene اتفاقا امدن سرزده وارد شدن
intruder کسیکه سرزده یا بدون اجازه وارد شود
intruders کسیکه سرزده یا بدون اجازه وارد شود
an intrusive person کسیکه سرزده بجایی رود یا مخل اسایش کسی شود
ingress دخول
ingoing دخول
infare دخول
intrusions دخول
penetration دخول
entree دخول
intrusion دخول
admitance دخول
admissions دخول
admission دخول
arrivals دخول
arrival دخول
entry دخول
intromission دخول
introit دخول
introgression دخول
incoming دخول
entering through مجرای دخول
key entry دخول کلیدی
admitance اجازهء دخول
water tight مانع دخول اب
log in دخول به سیستم
log on دخول به سیستم
entry condtion شرط دخول
intravasation دخول ابگونهای در
insinuation دخول غیرمستقیم
ingress and egress دخول و خروج
entry side جهت دخول
entry point نقطه دخول
entry plan طرح دخول به سر پل
entry instruction دستورالعمل دخول
login دخول به سیستم
obtrusion دخول ناخوانده
obtrusiveness دخول ناخوانده
reentrance دخول مجدد
consummation of marriage دخول در زناشویی
reebtry دخول مجدد
accession دخول پیشرفت
access اجازه دخول
accessed اجازه دخول
accesses اجازه دخول
watertight مانع دخول اب
admittance ورود دخول
inlet ورود دخول
accessing اجازه دخول
inlets ورود دخول
impervious مانع دخول
inclusion دخول شمول
tightest مانع دخول هوا یا اب
entrance حق ورود دروازهء دخول
intrant دخول رسمی وقانونی
insinuation نفوذ دخول تدریجی
mattriculation دخول در دانشکده یادانشگاه
to let in اجازه دخول دادن
catch بل گرفتن دخول پارو در اب
keyboard enirv دخول صفحه کلیدی
let in اجازه دخول دادن
entranced حق ورود دروازهء دخول
ingress حق دخول اجازه ورود
entrances حق ورود دروازهء دخول
tight مانع دخول هوا یا اب
entered اجازه دخول دادن
inlet خور راه دخول
inlets خور راه دخول
tighter مانع دخول هوا یا اب
enters اجازه دخول دادن
passport وسیله دخول کلید
enter اجازه دخول دادن
hilum محل دخول رگ وپی
entrancing حق ورود دروازهء دخول
passports وسیله دخول کلید
competition clause شرط ممانعت از دخول دیگران
matriculation دخول یا نام نویسی در دانشگاه
manholes محل دخول استوانهای شکل
manhole محل دخول استوانهای شکل
initiatory دخولی وابسته به ایین دخول
tight کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
this ticket admits one با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
tighter کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tightest کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
reentry phase مرحله دخول مجدد موشک درجو
intussusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
introsusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
schnorkel لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
initiatory rites ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
snorkel لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
porte cochere در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
snorkels لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
lipotropic موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
drain joints فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
debut نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
debuts نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
conscientious objector کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
finishing schools اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
rollover میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
entering angle زاویه ورودی زاویه دخول
entering side سمت ورودی سمت دخول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com