Dictiornary-Farsi | دراز شدگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
elongation	دراز شدگی


Other Matches

gelation	بسته شدگی سفت شدگی
imminution	کم شدگی باریک شدگی
soricine	موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
necks	نخ شدگی
geniculation	خم شدگی
bottling	نخ شدگی
depressions	کم شدگی
embeddeness	حک شدگی
erections	شق شدگی
depression	کم شدگی
erection	شق شدگی
the mast has raked	کج شدگی
neck	نخ شدگی
dostortion	کج شدگی
depressions	گود شدگی
carburization	پودر شدگی
sprained	رگ برگ شدگی
bronchocele	بزرگ شدگی
acetification	ترش شدگی
hardening	سفت شدگی
shortening	کوتاه شدگی
sprain	رگ برگ شدگی
contraction	جمع شدگی
spraining	رگ برگ شدگی
sprains	رگ برگ شدگی
depression	گود شدگی
comminution	خرد شدگی
concretion	سفت شدگی
crookedness	انحناء و کج شدگی
expulsion	بیرون شدگی
expulsions	بیرون شدگی
removal	جدا شدگی
leakage	فاش شدگی
leakages	فاش شدگی
coagulation	دلمه شدگی
contractions	جمع شدگی
locking	قفل شدگی
choking	اب بند شدگی
turn over	واژگون شدگی
translocation	جابجا شدگی
smelting	ذوب شدگی
strobilation	باریک شدگی
damnation	لعنت شدگی
fading	محو شدگی
hybridization	هیبرید شدگی
tight coupling	جفت شدگی
puckers	جمع شدگی
puckering	جمع شدگی
pucker	جمع شدگی
blot	پاک شدگی
blots	پاک شدگی
encrustations	دلمه شدگی
encrustation	دلمه شدگی
shrinkage	چروک شدگی
petrification	سنگ شدگی
coupling	جفت شدگی
blotting	پاک شدگی
acceptability	قبول شدگی
blotted	پاک شدگی
scarlet	سرخ شدگی
puckered	جمع شدگی
polarization	قطبی شدگی
dispersion	پخش شدگی
pairing	جفت شدگی
paralysation	فلج شدگی
petrifaction	سنگ شدگی
invagination	غلاف شدگی
incalescence	گرم شدگی
homogenization	هم جنس شدگی
puchery	جمع شدگی
pulverization	خرد شدگی
lateral yield	له شدگی جانبی
necking	باریک شدگی
nigrescence	سیاه شدگی
sclerosis	سخت شدگی
narrowing	تنگ شدگی
conglomeration	گلوه شدگی
conglomerations	گلوه شدگی
offset	دوخم شدگی
offsetting	دوخم شدگی
occlusion	بسته شدگی
diffusion	پخش شدگی
occlusion	جفت شدگی
liquescence	مایع شدگی
purler	پرت شدگی از سر
gelidity	بسته شدگی
flagginess	ول شدگی اویختگی
expunction	پاک شدگی
congestion	جمع شدگی
eviration	هذیان زن شدگی
fixedness	تثبیت شدگی
erasure	پاک شدگی
scleriasis	سفت شدگی
flocculence	قلنبه شدگی
recvrvature	دولا شدگی
intensification	افزون شدگی
gasification	تبخیر شدگی
dilution	رقیق شدگی
detruncation	کوتاه شدگی
distotion factor	ضریب کج شدگی
diminution	کم شدگی تحقیر
desuetude	موقوف شدگی
expurgation	پاک شدگی
degree of shrinkage	ضریب جمع شدگی
supersession	جانشینی لغو شدگی
diffraction broadening	پهن شدگی پراشی
shrinkage stress	خستگی جمع شدگی
malposition	جابجا شدگی جنین
scloroderma	سفت شدگی پوست
condensation	جمع شدگی تکاثف
constriction	فشار تنگ شدگی
constrictions	فشار تنگ شدگی
scleroma	سفت شدگی بافتها
delusion of control	هذیان کنترل شدگی
maladies	فاسد شدگی بیماری
malady	فاسد شدگی بیماری
disseisin	محروم شدگی ازتصرف
shrinks	انقباض چوروک شدگی
shrink	انقباض چوروک شدگی
breaking	پاره گی قطع شدگی
gerontomorphosis	پیر شدگی نژاد
shrinkage coefficient	ضریب جمع شدگی
accru	اجتماع فراهم شدگی
hyperostosis	کلفت شدگی استخوان
depressions	گود شدگی فرودافت
hepatization	سفت شدگی بافته
encephalomalacia	نرم شدگی مغز
shrinking	انقباض چوروک شدگی
erasure	حک جای پاک شدگی
edge triggered	با رها شدگی لبهای
erethism	تحریک شدگی زیاد
shrinkage	وابست جمع شدگی
digression	پرت شدگی ازموضوع
yielding	تسلیم شدگی فلز
depression	گود شدگی فرودافت
sclerosis	سفت شدگی بافتها
varicosity	گشاد شدگی سیاهرگ
dc coupling	جفت شدگی جریان مستقیم
scoliosis	کج شدگی تیره پشت ازپهلو
fixations	خیره شدگی تعلق خاطر
domesticity	زندگانی خانگی رام شدگی
incarcerated hernia	جمع شدگی کیسه فتق
depigmentation	بیرنگ شدگی رنگ رفتگی
strobilization	تشکیل رشته باریک شدگی
dipole dipole coupling	جفت شدگی دو قطبی- دوقطبی
coupling	جفت شدگی اتصال درگیری
fixation	خیره شدگی تعلق خاطر
enlarged tonsils	بزرگ شدگی لوزه ها [پزشکی]
scrappiness	اوراق شدگی ستیزه جویی
shrinkage prevention	وسیله جلوگیری از جمع شدگی
hydrargyia or rism	مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
senile keratosis	کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
individuation	تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
to be prolonged	دراز
prolix	دراز
verbose	دراز
longest	دراز
long-	دراز
oblongated	دراز
long headed	سر دراز
lengthwise	دراز
linear	دراز
longish	دراز
long	دراز
longed	دراز
longer	دراز
longs	دراز
lengthy	دراز
dolichomorphic	دراز تن
longheaded	دراز سر
to eke out	دراز
oblongs	دراز
macro	دراز
oblong	دراز
toom	دراز
to piece out	دراز
inductile	دراز نشو
lengthens	دراز شدن
long run [American E] <adj.>	دراز مدت
pintail	اردک دم دراز
long term <adj.>	دراز مدت
lengthens	دراز کردن
lengthening	دراز شدن
ileum	روده دراز
long-term	دراز مدت
elongate	دراز کردن
to stretch out	دراز کردن
elongates	دراز کردن
elongates	دراز شدن
protract	دراز کردن
elongating	دراز کردن
longer-term	دراز مدت
elongating	دراز شدن
prolongate	دراز کردن
prolixity	دراز نویسی
lantern jawed	چانه دراز
long eared	گوش دراز
lanternjaws	چانه دراز
long run	دراز مدت
long shunt	شنت دراز