Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English
Persian
prolixity
دراز نویسی
Search result with all words
verbosity
دراز نویسی پرگویی
Other Matches
pascal
زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
procedure
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography
مختصر نویسی کوتاه نویسی
modula
زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
forth
نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
c
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
modular programming
برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
soricine
موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
longish
دراز
longheaded
دراز سر
oblongated
دراز
macro
دراز
linear
دراز
lengthy
دراز
dolichomorphic
دراز تن
prolix
دراز
long headed
سر دراز
longer
دراز
longs
دراز
oblongs
دراز
long
دراز
oblong
دراز
long-
دراز
to be prolonged
دراز
lengthwise
دراز
longed
دراز
verbose
دراز
toom
دراز
to piece out
دراز
to eke out
دراز
longest
دراز
long-drawn-out
دور و دراز
long winded
دراز نفس
lengthens
دراز شدن
drag on
<idiom>
دراز کردن
long-life
عمر دراز
lantern jawed
چانه دراز
elongation
دراز شدگی
long-time
دراز مدت
lanky
دراز وباریک
prolongate
دراز کردن
long life
عمر دراز
protract
دراز کردن
lengthen
دراز کردن
snipes
نوک دراز
sniped
نوک دراز
snipe
نوک دراز
to stretch out
دراز کردن
weedy
دراز و باریک
narrow
دراز وباریک
narrowed
دراز وباریک
narrower
دراز وباریک
narrowest
دراز وباریک
streek
دراز کردن
oblongs
دراز پهنا
longevity
دراز عمری
oblong
دراز پهنا
gangling
طولانی و دراز
stretches
دراز کردن
stretched
دراز کردن
sniping
نوک دراز
elongate
دراز کردن
lengthens
دراز کردن
lengthening
دراز شدن
lengthening
دراز کردن
far fetched
دور و دراز
far-fetched
دور و دراز
lengthened
دراز شدن
lengthened
دراز کردن
lengthen
دراز شدن
elongating
دراز شدن
elongating
دراز کردن
elongates
دراز شدن
elongate
دراز شدن
verbalization
دراز گویی
stretch
دراز کردن
long-winded
دراز نفس
string
چسبناک دراز
long range
دراز مدت
long run
دراز مدت
long shunt
شنت دراز
long term
دراز مدت
in the long run
در دراز مدت
long wind
دراز نفسی
longeval
دراز عمر
longhead
کله دراز
ileum
روده دراز
long bill
نوک دراز
extend
دراز کردن
long billed
نوک دراز
lanternjaws
چانه دراز
wader
مرغ دراز پا
long bone
استخوانهای دراز
long run
[American E]
<adj.>
دراز مدت
long eared
گوش دراز
inductile
دراز نشو
long necked
گردن دراز
codling
یکجورسیب دراز
codlin
یکجورسیب دراز
tender fleshed cherry
گیلاس دم دراز
elongates
دراز کردن
long term
<adj.>
دراز مدت
longer-term
دراز مدت
oblonated
دراز :درازنا
blue moon
زمان دراز
long-term
دراز مدت
morella cherry
گیلاس دم دراز
proboscis
پوزه دراز
proboscises
پوزه دراز
couchant
دراز کشیده
at full length
دراز کشیده
pintail
اردک دم دراز
automatic coding
برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
porrect
دراز کردن جلوگذاردن
ileitis
اماس روده دراز
tusks
دندان دراز وتیز
tirade
سخنرانی دراز وشدیداللحن
prolate
دوک وار دراز
orangoutang
بوزینه دست دراز
long horned grasshopper
ملخ شاخک دراز
lanternjaws
ارواره دراز و لاغر
johnboat
قایق دراز و باریک
toboggan
سورتمه دراز و باریک
paidle
یکجوربیل دسته دراز
toboggans
سورتمه دراز و باریک
orangutan
بوزینه دست دراز
proboscis monley
بوزینه دراز بینی
secular trend
روند دراز مدت
scolopax
جنس نوک دراز
extended pole piece
قطبک دراز شده
rangy
ولگرد پا دراز و لاغر
hatchet face
صورت دراز وباریک
longevous
دارای عمر دراز
grallatorial
وابسته به دراز پایان
godwit
نوک دراز ابی
longhorn
گوسفند شاخ دراز
longhorn
گاو شاخ دراز
deferred liability
دیون دراز مدت
long term memory
حافطه دراز مدت
orang-outangs
یکجوربوزینه دراز دست
tirades
سخنرانی دراز وشدیداللحن
scoldpaceous
مانند نوک دراز
ileal
وابسته به روده دراز
ileac
وابسته به روده دراز
long necked flask
بالن گردن دراز
full bottomed
دارای دنباله دراز
tusk
دندان دراز وتیز
mygale
موش پوزه دراز
ringtail
تلیله نوک دراز
longicorn
دارای شاخک دراز
spindle
دراز و باریک شدن
longer-term
دوره دراز مدت
to make old bones
عمر دراز کردن
reach
دراز کردن دست
chatterbox
ادم روده دراز
chatterboxes
ادم روده دراز
long lived
دارای عمر دراز
windbags
نطاق روده دراز
long lived
دراز عمر معمر
abusive
ناسزاوار زبان دراز
interminably
بطور بسیار دراز
tractile
لوله شو دراز شدنی
verbose
دراز نویس درازگو
spindles
دراز و باریک شدن
daddy-long-legs
بابا لنگ دراز
chaise longue
نوعی نیمکت دراز
to live a long life
عمر دراز کردن
chaises longues
نوعی نیمکت دراز
gibbon
میمون دراز دست
windbag
نطاق روده دراز
gibbons
میمون دراز دست
mongoose
میمون پوزه دراز
long-lived
دارای عمر دراز
long-lived
دراز عمر معمر
kick around
<idiom>
دراطراف دراز کشیدن
orang-outang
یکجوربوزینه دراز دست
weed
دراز و لاغر پوشاک
orang-outans
یکجوربوزینه دراز دست
long haul
<idiom>
مسافت دراز یا سفرکردن
repose
دراز کشیدن غنودن
weeding
دراز و لاغر پوشاک
mongooses
میمون پوزه دراز
orang outang
یکجوربوزینه دراز دست
long-term
دوره دراز مدت
weeded
دراز و لاغر پوشاک
i lay on the grass
روی علف دراز کشیدم
diaphyseal
مربوط ببدنهء استخوانهای دراز
Stretch your legs according to your coverlet .
<proverb>
پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
right angled parallelogram
مربع مستطیل چارگوش دراز
rectangle
چهار گوش دراز مستطیل
elongating
دراز کردن امتداد دادن
elongate
دراز کردن امتداد دادن
phalarope
مرغ ساحلی نوک دراز
basilica
کلیساهایی که سالن دراز دارند
basilicas
کلیساهایی که سالن دراز دارند
interminable
تمام نشدنی بسیار دراز
elongates
دراز کردن امتداد دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com