Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 230 (15 milliseconds)
English	Persian
clasp	دراغوش گرفتن
clasped	دراغوش گرفتن
clasping	دراغوش گرفتن
clasps	دراغوش گرفتن
entwine	دراغوش گرفتن
entwined	دراغوش گرفتن
entwines	دراغوش گرفتن
entwining	دراغوش گرفتن
hug	دراغوش گرفتن
hugged	دراغوش گرفتن
hugging	دراغوش گرفتن
hugs	دراغوش گرفتن
embrace	دراغوش گرفتن
embraced	دراغوش گرفتن
embraces	دراغوش گرفتن
embracing	دراغوش گرفتن
cuddle	دراغوش گرفتن
cuddled	دراغوش گرفتن
cuddles	دراغوش گرفتن
cuddling	دراغوش گرفتن
embosom	دراغوش گرفتن
intwine	دراغوش گرفتن
inwind	دراغوش گرفتن
to fold in ones arms	دراغوش گرفتن
Search result with all words
enfold	دربرگرفتن دراغوش گرفتن
enfolded	دربرگرفتن دراغوش گرفتن
enfolding	دربرگرفتن دراغوش گرفتن
enfolds	دربرگرفتن دراغوش گرفتن
enclasp	دراغوش گرفتن بچنگ اوردن
inclip	چسبیدن دراغوش گرفتن
Other Matches
embrasures	دراغوش گیری
to fondle to the heart	دراغوش فشردن
embracery	دراغوش گیری
embrasure	دراغوش گیری
to hug oneŠs chains	دراغوش گیری گلاویزی
bosom	بااغوش باز پذیرفتن دراغوش حمل کردن
bosoms	بااغوش باز پذیرفتن دراغوش حمل کردن
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
lay to heart	به دل گرفتن
retaking	پس گرفتن
pushing	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
retakes	پس گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
retake	پس گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
getting	گرفتن
gets	گرفتن
get	گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
resume	از سر گرفتن
infold	در بر گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
to get at	گرفتن
retaken	پس گرفتن
take	گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
takes	گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
holds	گرفتن
acquire	گرفتن
acquires	گرفتن
acquiring	گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
to catch on	گرفتن
capture	گرفتن
captures	گرفتن
overtakes	گرفتن
capturing	گرفتن
overtaken	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
raclaim	پس گرفتن
to call back	پس گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
puddle	گل گرفتن
accompany	دم گرفتن
hold	گرفتن
accompanies	دم گرفتن
wed	گرفتن
accompanied	دم گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
catch	گرفتن
to break in	گرفتن
indwell	جا گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
puddles	گل گرفتن
cease	گرفتن
ceased	گرفتن
retrieves	پس گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
obturate	گرفتن
situate	جا گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
retrieved	پس گرفتن
retrieve	پس گرفتن
break out	در گرفتن
seizes	گرفتن
seized	گرفتن
seize	گرفتن
ceases	گرفتن
ceasing	گرفتن
to draw back	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
resumed	از سر گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
deglutinate	گرفتن
unsay	پس گرفتن
encumbers	گرفتن
recapture	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
encumbering	گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
resumption	از سر گرفتن
lutes	گل گرفتن
accustom	خو گرفتن
to shut off	را گرفتن
withdraws	پس گرفتن
grab	گرفتن
withdraw	پس گرفتن
nails	گرفتن
nailed	گرفتن
nail	گرفتن
accustoms	خو گرفتن
wive	زن گرفتن
accustoming	خو گرفتن
tong	گرفتن
encumbered	گرفتن
encumber	گرفتن
skims	گرفتن کف
grabs	گرفتن
to take up	گرفتن
lute	گل گرفتن
adeem	پس گرفتن
reclaims	پس گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
skims	کف گرفتن از
skimmed	گرفتن کف
grabbing	گرفتن
catch on	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
grabbed	گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
skim	کف گرفتن از
overtake	گرفتن
skim	گرفتن کف
skimmed	کف گرفتن از
reclaim	پس گرفتن
detracts	گرفتن
situates	جا گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
to lay a wager	گرفتن
resuming	از سر گرفتن
flea	کک گرفتن
detracting	گرفتن
detracted	گرفتن
get at	گرفتن
to hunt out	گرفتن
receive	گرفتن
receives	گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
false grip	گرفتن
detract	گرفتن
situating	جا گرفتن
disesteem	کم گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
corks	گرفتن
cork	گرفتن
fleas	کک گرفتن
despumate	کف گرفتن از
resumes	از سر گرفتن
renovate	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
devest	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
celebrates	یادبود گرفتن
differentiating	مشتق گرفتن
wrestled	کشتی گرفتن
celebrating	جشن گرفتن
differentiating	دیفرانسیل گرفتن
wrestle	کشتی گرفتن
snares	با تله گرفتن
differentiates	دیفرانسیل گرفتن
differentiates	مشتق گرفتن
niggle	خرده گرفتن
differentiate	مشتق گرفتن
wrestles	کشتی گرفتن
weans	از پستان گرفتن
differentiate	دیفرانسیل گرفتن
snatch	گرفتن مقدار کم
scallops	حلزون گرفتن
celebrates	جشن گرفتن
weaned	از پستان گرفتن
originated	سرچشمه گرفتن
originates	سرچشمه گرفتن
to catch away	گرفتن وبردن
surrounded	فرا گرفتن
flood	سیل گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com