English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
wage income درامد بشکل دستمزد
Other Matches
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
disposable personal income درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
regressive income tax مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
cubes هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cube هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
waging دستمزد
wages دستمزد
waged دستمزد
wage دستمزد
salaries دستمزد
stipend دستمزد
stipends دستمزد
pays دستمزد
paying دستمزد
feoff دستمزد
factor payments دستمزد
rapine دستمزد
pay دستمزد
salary دستمزد
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
rate of wage نرخ دستمزد
fee مزد دستمزد
minimum wage حداقل دستمزد
wage ceiling سقف دستمزد
wage ceiling حداکثر دستمزد
wage agreement قرارداد دستمزد
payroll سیاهه دستمزد
wage constraint محدودیت دستمزد
wage compution day دستمزد ساعتی
wage cuts کاهش دستمزد
annual wage دستمزد سالانه
wage funds مایه دستمزد
wage index شاخص دستمزد
direct labour دستمزد مستقیم
base wage rate حداقل دستمزد
wage policy سیاست دستمزد
wage rate نرخ دستمزد
wage stabilization ثبات دستمزد
wage standard دستمزد استانده
cash-wage دستمزد نقدی
daily pay دستمزد روزانه
wage funds وجوه دستمزد
wage market بازار دستمزد
wage control کنترل دستمزد
wage costs مخارج دستمزد
wage determination تعیین دستمزد
wage differentials اختلاف در دستمزد
wage freeze انجماد دستمزد
wage agreement موافقت نامه دستمزد
wage bargain چانه زنی دستمزد
raises بالا بردن دستمزد
The wages wI'll be raised. دستمزد ها بالاخواهند رفت
rate of wage increase نرخ افزایش دستمزد
wage system نظام پرداخت دستمزد
raise بالا بردن دستمزد
indirect labour هزینه دستمزد غیرمستقیم
wage profit ratio نسبت دستمزد به سود
wage price spiral دور تسلسل دستمزد
wage flexibility انعطاف پذیری دستمزد
wage freeze ثابت نگهداشتن دستمزد
primage دستمزد بار زدن کشتی
practice fee دستمزد [مثال ویزیت دکتر]
mandate قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
double time پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
truck system اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
admission درامد
hatches درامد
emolument درامد
gainings درامد
emoluments درامد
admissions درامد
hatch درامد
hatched درامد
earnings درامد
prelusion درامد
comings in درامد
total income درامد کل
makings درامد
means درامد
it wasprologue to the nextmove درامد
total revenue درامد کل
proceeds درامد
revenue درامد
returning درامد
returned درامد
remunerative پر درامد
returns درامد
return درامد
earning درامد
income درامد
municipal revenue درامد شهرداری
benefice درامد کلیسایی
money income درامد پولی
current income درامد جاری
income and expenditure درامد و هزینه
median income درامد میانی
average revenue درامد متوسط
median income درامد متوسط
mean income درامد متوسط
distribution of income توزیع درامد
nominal income درامد اسمی
disposable income درامد دریافتی
notional income درامد فرضی
notional income درامد خیالی
net revenue درامد خالص
net income درامد خالص
ordinary income درامد عادی
deferred credits درامد پس افتاده
national income درامد ملی
it weighed kilogrammes سه کیلوگرم درامد
income distribution توزیع درامد
income analysis تحلیل درامد
Inland Revenue درامد داخلی
fixed income درامد ثابت
internal revenue درامد داخلی
imputed income درامد انتسابی
imputed income درامد ضمنی
actual income درامد واقعی
imperial decree درامد نامشروع
immoral earning درامد نامشروع
illicit earning درامد نامشروع
flow of income جریان درامد
earnings per share درامد هر سهم
gross income درامد ناخالص
annual earnings درامد سالانه
income consumption curve منحنی درامد
attachment of earnings توقیف درامد
deduction from income کسور درامد
it proved false دروغ درامد
economic income درامد اقتصادی
annual income درامد سالانه
marginal revenue درامد نهائی
marginal income درامد نهائی
incremental revenue درامد نهائی
income per capita درامد سرانه
income leakage کسر درامد
income leakage نشت درامد
prelude پیش درامد
preludes پیش درامد
income determination تعیین درامد
flow of income گردش درامد
total revenue curve منحنی درامد کل
unremunerative careers مشاغل کم درامد
broken-down ازپای درامد
stream of income جریان درامد
broken down ازپای درامد
sinfonia پیش درامد
income taxes مالیات بر درامد
revenue sources منابع درامد
unearned revenue درامد باداورده
means توانائی درامد
per capita income درامد سرانه
to bring a return درامد دادن
total revenue function تابع درامد کل
transitory income درامد انتقالی
temporary income درامد موقتی
prologues پیش درامد
earn درامد داشتن
prologue پیش درامد
earned درامد داشتن
earns درامد داشتن
unearned revenue درامد نامکتسب
supplementary income درامد تکمیلی
tax revenue درامد مالیاتی
revenue sharing سهیم در درامد
revenue function تابع درامد
personal income درامد سرانه
overture پیش درامد
personal income درامد شخصی
auras پیش درامد
aura پیش درامد
meanest منابع درامد
permanent income درامد دائمی
meaner منابع درامد
mean منابع درامد
overtures پیش درامد
it scaled kilograms ده کیلوگرم درامد
income tax مالیات بر درامد
real income درامد واقعی
psychic income درامد بی دردسر
transfer income درامد انتقالی
present income درامد حال
present income درامد جاری
relative income درامد نسبی
arundinaceous بشکل نی
ungulate بشکل سم
floriform بشکل گل
in the light of بشکل
in the shape of بشکل
hoofs بشکل سم
pinnately بشکل پر
caprine بشکل بز
hoof بشکل سم
national income analysis تحلیل درامد ملی
national net income درامد خالص ملی
negative income tax مالیات بر درامد منفی
proportional income tax مالیات بر درامد تناسبی
dissaving مصرف بیش از درامد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com