English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
degree of advancement درجه پیشرفت
Search result with all words
advancement degree of reaction درجه پیشرفت واکنش
Other Matches
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
third class درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
underdeveloped کم پیشرفت
promotion پیشرفت
promotions پیشرفت
advancement پیشرفت
growths پیشرفت
growth پیشرفت
advancing <adj.> پیشرفت
advance پیشرفت
accomplishment پیشرفت
going پیشرفت
headway پیشرفت
improvement پیشرفت
attainments پیشرفت
attainment پیشرفت
progress پیشرفت
progressed پیشرفت
progresses پیشرفت
progressing پیشرفت
progressions پیشرفت
improvements پیشرفت
advance پیشرفت
progression پیشرفت
advances پیشرفت
advancing پیشرفت
furtherance پیشرفت
lifts پیشرفت
lifting پیشرفت
lifted پیشرفت
lift پیشرفت
head way پیشرفت
achievement پیشرفت
development پیشرفت
achievements پیشرفت
developments پیشرفت
proceedings پیشرفت ها
advances پیشرفت ها
progress پیشرفت
improvement پیشرفت
achievement age سن پیشرفت
advance پیشرفت
progression پیشرفت
undeveloed بی پیشرفت
progresses پیشرفت پیشروی
thrives پیشرفت کردن
capability استعداد پیشرفت
progressing پیشرفت کار
progresses پیشرفت کار
progressing پیشرفت پیشروی
progressing پیشرفت کردن
ongoing درحال پیشرفت
development رشد پیشرفت
furthers پیشرفت کردن
furthering پیشرفت کردن
becalming از پیشرفت بازداشتن
furthered پیشرفت کردن
further پیشرفت کردن
obstructionist از پیشرفت کارمجلس را از
beats پیشرفت زنش
beat پیشرفت زنش
thrive پیشرفت کردن
thrived پیشرفت کردن
thriving پیشرفت کردن
becalmed از پیشرفت بازداشتن
becalm از پیشرفت بازداشتن
to make progress پیشرفت کردن
progress of negotiations پیشرفت مذاکرات
to unfold پیشرفت کردن
blooming پیشرفت کننده
becalms از پیشرفت بازداشتن
progresses پیشرفت کردن
progress chaser نافر پیشرفت
achievement need نیاز پیشرفت
achievement motive انگیزه پیشرفت
achievement curve منحنی پیشرفت
technological improvement پیشرفت فنی
aq بهر پیشرفت
achievement quotient بهر پیشرفت
accomplishment quotient بهر پیشرفت
scholastic achievement پیشرفت تحصیلی
academic achievement پیشرفت تحصیلی
n achievement نیاز پیشرفت
achievement test آزمون پیشرفت
Luddites پیشرفت گریز
come along پیشرفت کردن
to make way پیشرفت کردن
velocity of advance تندی پیشرفت
economic progress پیشرفت اقتصادی
to make headway پیشرفت کردن
developmental stage مرحله پیشرفت
to gain ground پیشرفت کردن
the a of the army پیشرفت ارتش
Luddite پیشرفت گریز
progressivist پیشرفت گرای
accession دخول پیشرفت
get ahead <idiom> پیشرفت کردن
advancing پیشرفت پیشروی
developments رشد پیشرفت
make a dent in <idiom> پیشرفت کردن
progress پیشرفت کردن
progress پیشرفت پیشروی
progress پیشرفت کار
progressed پیشرفت کردن
progressed پیشرفت پیشروی
progressed پیشرفت کار
improvement curve منحنی پیشرفت
advances پیشرفت پیشروی
here goes <idiom> پیشرفت کردن
reaction progress پیشرفت واکنش
rise پیشرفت ترقی
rises پیشرفت ترقی
proceeding پیشرفت طرز
advances : پیشروی پیشرفت
advance پیشرفت پیشروی
technical progress پیشرفت فنی
interim report گزارش پیشرفت کار
plain sailing پیشرفت بدون مانع
california achievement tests آزمونهای پیشرفت کالیفرنیا
labor augmenting tednological progress پیشرفت تکنولوژی کارافزا
f. morement جنبش برای پیشرفت
to look back از پیشرفت خودداری کردن
progress payments پرداختهای پیشرفت کار
processes پیشرفت تدریجی ومداوم
progressional دارای پیشرفت تدریجی
spits پیشرفت خشکی در دریا
spit پیشرفت خشکی در دریا
promotion ترفیع رتبه پیشرفت
promotions ترفیع رتبه پیشرفت
achievement battery مجموعه آزمون پیشرفت
advance پیشرفت طولی ناو
progress reporting گزارش پیشرفت کار
combat development پیشرفت اموزش رزمی
advances پیشرفت طولی ناو
advancing پیشرفت طولی ناو
process پیشرفت تدریجی ومداوم
progress report گزارش پیشرفت کار
proceeding پیشرفت خلاصه مذاکرات
stanford achivement test ازمون پیشرفت تحصیلی استانفورد
progress payments پرداخت براساس پیشرفت کار
lad der وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود
upgrading پیشرفت دادن تقویت کردن
booming پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
booms پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
upgrade پیشرفت دادن تقویت کردن
upgraded پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrades پیشرفت دادن تقویت کردن
boomed پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
boom پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
mean higher high water ارتفاع متوسط پیشرفت اب دریا
lower high water پایین ترین پیشرفت اب دریا
baffle صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffled صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
contract record سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
to make p in one's studies در تحصیلات خود پیشرفت کردن
prospers کامیاب شدن پیشرفت کردن
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
underdeveloped areas مناطق عقب مانده و کم پیشرفت
baffles صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
fogyish مانع پیشرفت قدیمی مسلک
break through رسوخ مظفرانه پیشرفت غیرمنتظره
baffling صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
improve بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improved بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improving بهبودی یافتن پیشرفت کردن
prosper کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospered کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospering کامیاب شدن پیشرفت کردن
self development پیشرفت نفس خود پیش برد
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
nephrotomy چیزی که شخص رااز پیشرفت باز میدارد
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress . ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
imperial institute بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
to continue one's progress پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
EEMS در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
c استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
super- پیشرفت در سیستم نمایش گرافیکی استاندارد VGAکه renolution تا x پیکسل با میلیون ها رنگ را ممکن می سازد
DVD پیشرفت تازه در ذخیره سازی دادههای با حجمم گیگا بایت روی دیسک از نوع ROM-CD
vga پیشرفت سیستم نمایش گرافیکی VGA استاندارد که امکان renolation تا x پیکسل با میلیون ها رنگ میدهد
editor نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
conservation [darn] مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
number one درجه یک
rank درجه
top-notch درجه یک
aquastat درجه
lengths درجه
slap-up درجه یک
ranked درجه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com