English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (6 milliseconds)
English Persian
to keep open house درخانه بازداشتن
Other Matches
indoors درخانه
at home <idiom> درخانه
latchkeys کلید درخانه
door bell زنگ درخانه
latchkey کلید درخانه
closet drama نمایشنامه خواندنی درخانه
to i. aroom with a powder گردی درخانه پاشیدن
housearrest درخانه تحت نظر بودن
hoarding ذخیره کردن پول درخانه
hoardings ذخیره کردن پول درخانه
housecoats لباسی که زنان درخانه می پوشند
housecoat لباسی که زنان درخانه می پوشند
greek gift قربانی فیل شطرنج درخانه اچ 7
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
proscribed بازداشتن از
proscribe بازداشتن از
hinders بازداشتن
hindering بازداشتن
hindered بازداشتن
hinder بازداشتن
debars بازداشتن
debarring بازداشتن
debarred بازداشتن
debar بازداشتن
detains بازداشتن
detaining بازداشتن
proscribing بازداشتن از
to keep back بازداشتن
interdict بازداشتن
deters بازداشتن
prevent بازداشتن
contain بازداشتن
overslaugh بازداشتن
prevented بازداشتن
preventing بازداشتن
prevents بازداشتن
deterred بازداشتن
emcumber بازداشتن
deter بازداشتن
contained بازداشتن
detained بازداشتن
detain بازداشتن
contains بازداشتن
stayed بازداشتن
stow بازداشتن
stay بازداشتن
stowed بازداشتن
stows بازداشتن
stowing بازداشتن
containment بازداشتن
impedes بازداشتن
proscribes بازداشتن از
impeded بازداشتن
impede بازداشتن
to set back بازداشتن
pin down <idiom> از حرکت بازداشتن
to cop somebody کسی را بازداشتن
chock از حرکت بازداشتن
becalms از پیشرفت بازداشتن
becalming از پیشرفت بازداشتن
becalmed از پیشرفت بازداشتن
skidded از سریدن بازداشتن
to keep up ازتنزل بازداشتن
skids از سریدن بازداشتن
trig از حرکت بازداشتن
hampers از کار بازداشتن
skid از سریدن بازداشتن
hampering از کار بازداشتن
suppress بازداشتن ازعملیات
suppresses بازداشتن ازعملیات
becalm از پیشرفت بازداشتن
skidding از سریدن بازداشتن
hamper از کار بازداشتن
hampered از کار بازداشتن
suppressing بازداشتن ازعملیات
to bar one from his action بازداشتن کسی از کاری
to exelude any one from the p کسیرا ازرای بازداشتن
arrest توقیف کردن بازداشتن
blocked مانع شدن از بازداشتن
block مانع شدن از بازداشتن
forbid منع کردن بازداشتن
forbids منع کردن بازداشتن
bar بازداشتن ممنوع کردن
bars بازداشتن ممنوع کردن
arrests توقیف کردن بازداشتن
arrested توقیف کردن بازداشتن
keep توقیف کردن بازداشتن
keeps توقیف کردن بازداشتن
inoxidize از زنگ زدن بازداشتن
blocs مانع شدن از بازداشتن
bloc مانع شدن از بازداشتن
dissuaded منصرف کردن بازداشتن
dissuades منصرف کردن بازداشتن
dissuading منصرف کردن بازداشتن
dissuade منصرف کردن بازداشتن
blocks مانع شدن از بازداشتن
baffled صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffling صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffles صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
injunctive وابسته به نهی و بازداشتن تاکیدی
baffle صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
choking مسدود کردن از حرکت بازداشتن
stall به اخور بستن از حرکت بازداشتن
stalling به اخور بستن از حرکت بازداشتن
withold دریغ داشتن مضایقه کردن بازداشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com