Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
by popular
[demand]
request
درخواست توده پسند
Other Matches
popular
توده پسند
tump
توده درختان واقع بر روی تپه توده
request modify
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
call-up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitioning
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions
درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
requisitioned
درخواست کردن درخواست وسایل
requisition
درخواست کردن درخواست وسایل
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
approbation
پسند
choice
پسند
choicer
پسند
choices
پسند
choicest
پسند
popularly
بطورعوام پسند
admirable
<adj.>
قابل پسند
popular
مردم پسند
astonishing
<adj.>
قابل پسند
amazing
<adj.>
قابل پسند
admires
پسند کردن
admired
پسند کردن
admire
پسند کردن
admiring
پسند امیز
astounding
<adj.>
قابل پسند
savoury
مورد پسند
gobsmacking
[British]
[colloquial]
[amazing]
<adj.>
قابل پسند
admiration
پسند تحسین
wondrous
<adj.>
قابل پسند
wonderful
<adj.>
قابل پسند
stupendous
<adj.>
قابل پسند
startling
<adj.>
قابل پسند
prodigious
<adj.>
قابل پسند
marvelous
[American]
<adj.>
قابل پسند
marvellous
[British]
<adj.>
قابل پسند
fastidious
مشکل پسند
zerophytes
خشکی پسند
mainlining
همه پسند
finicky
دیر پسند
mainlined
همه پسند
vervain
گل شاه پسند
mainline
همه پسند
savory
مورد پسند
self affected
خود پسند
xerophytes
خشکی پسند
self conscious
خود پسند
lowest common denominators
عامه پسند
lowest common denominator
عامه پسند
fuddy-duddy
دیر پسند
fuddy-duddies
دیر پسند
dodos
کهنه پسند
dodoes
کهنه پسند
dodo
کهنه پسند
verbena
گل شاه پسند
mainlines
همه پسند
picksome
مشکل پسند
miminy piminy
مشکل پسند
food preference
پسند غذایی
f.in taste
مشکل پسند
hard to please
مشکل پسند
flavoursome
مورد پسند
[غذا]
miminy piminy
دیر پسند خودساز
vulgarizer
عوام پسند کننده
mangrove
خانواده شاه پسند
mangroves
خانواده شاه پسند
lantana
شاه پسند گرمسیری
finicking
جلوه فروش مشکل پسند
lemon plant
یکجور گل شاه پسند که بوی ابلیمو میدهد
requests
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested
درخواست اماد کردن درخواست کردن
request
درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call
درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
chap book
کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
popularize
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizes
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularising
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizing
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularized
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularised
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularises
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
shocks
توده
varletry
توده
shocked
توده
massing
توده
shock
توده
masses
توده
stand
توده
bulk
توده
mass
توده
congeries
توده
ricks
توده
ricking
توده
ricked
توده
rick
توده
populace
توده
the rabble
توده
heaps
توده
dollop
توده
dollops
توده
cumulation
توده
aggregation
توده
agglomerative
توده شو
agglomeration
توده
ratag
توده
esquillage
توده
pyres
توده
pyre
توده
heaping
توده
heap
توده
piled
توده
pile
توده
sand pile
توده شن
tag rag
توده
the many
توده
the masses
توده
shell
توده
shelling
توده
riff raff
توده
plebs
توده
rucks
توده
ruck
توده
oodles
توده
hills
توده
hill
توده
shells
توده
the vulgar
توده
cumulus
توده
massive
توده
clot
توده
aggregates
توده
massively
توده
volume
توده
block
توده
volumes
توده
lot
توده
stack
توده
accumulation
توده
stacks
توده
blocks
توده
stacked
توده
cumuli
توده
conglomeration
توده
conglomerations
توده
wad
توده
wads
توده
clotting
توده
accumulations
توده
aggregate
توده
blocked
توده
clots
توده
stacked
توده کردن
stacked
توده اجر
stacks
توده کردن
rucks
توده کردن
populace
توده مردم
bloc
توده قلنبه
stack
توده اجر
demos
توده مردم
stack
توده کردن
snowdrift
برف توده
snowdrifts
برف توده
stacks
توده اجر
masses
انبوه توده
ruck
توده کردن
dune
توده شن ساحلی
hills
توده خاک
hills
توده کردن
hill
توده خاک
hill
توده کردن
blocs
توده قلنبه
banks
کناره توده
bank
کناره توده
grossing
وحشی توده
grossest
وحشی توده
glacier
توده یخ غلتان
gross
وحشی توده
grossed
وحشی توده
grosser
وحشی توده
grosses
وحشی توده
lumps
توده کردن
lumped
توده کردن
lump
توده کردن
glaciers
توده یخ غلطان
glaciers
توده یخ غلتان
glacier
توده یخ غلطان
air mass
توده هوا
the rank and file
توده ارتش
pig lead
توده سرب
pig iron
اهن توده
midden
توده کثافت
midden
توده فضله
mass psychology
روانشناسی توده ها
mass formation
ارایش توده
mass concrete
بتن توده
in mass
به شکل توده
icefall
توده یخ غلتان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com