Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
hyperinsulinism
درخون که موجب کم شدن قند خون میگردد
Other Matches
gastrin
هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
yellow bile
مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
to bathe in blood
درخون غلتیدن
To welter in ones blood .
درخون خود غلتیدن
haematic
دارویی که درخون موثراست
to bathe in blood
درخون غوطه خوردن یا اغشتن
red-handed
دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
recrement
ابگونهای که از خون دفع ودوباره درخون جذب میشود
job lots
مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
job lot
مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
roll reversal
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
grace note
نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
linocut
چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد
accommodation bill
براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
royalty
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
treasury stock
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
ashless dispersant oil
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
backsliding
کسی که پس از ترکیکعادت بد به عادت سابق خود باز میگردد
royalties
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
fox fire
نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
bay
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
grout curtain
لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
bays
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
paraboloid
سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
earthquake factor
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
polyester
نمک الی مرکبی که تغلیظ شده ودر پلاستیک سازی مصرف میگردد
lumen
واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
girt
تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
pyxidium
کپسول گیاهی که نیمی از ان در اثر شکفتن بازواز نیم پایینش جدا میگردد مجری
whitcomb body
جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
lymphoblast
سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
covering letter
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
ogive
شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
mandrel
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
covering letters
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
occasioned
موجب
contributory
موجب
offeror
موجب
cause
موجب
causes
موجب
causing
موجب
inducements
موجب
in conformity with
بر موجب
inducement
موجب
origins
موجب
origin
موجب
whereby
که به موجب ان
incurs
موجب
incur
موجب
incurring
موجب
incurred
موجب
occasion
موجب
contributive
موجب
occasioning
موجب
occasions
موجب
abc analysis
طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
replenishing phase
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
dead weights
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
plenum chamber
محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
dead weight
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
effectuate
موجب شدن
give rise to
موجب شدن
cuse of a
موجب وحشت
federal reserve system
سیستمی که به موجب ان
thorns
موجب ناراحتی
entail
موجب شدن
sperm
موجب ایجادچیزی
sperms
موجب ایجادچیزی
like a red rag to the bull
موجب خشم
gratifying
موجب خوشنودی
conducive
موجب شونده
brings
موجب شدن
stumbling block
موجب لغزش
stumbling blocks
موجب لغزش
pleasing
موجب مسرت
bringing
موجب شدن
bring
موجب شدن
promibitive
موجب منع
to bring forth
موجب شدن
thorn
موجب ناراحتی
scourger
موجب بلا
entails
موجب شدن
ill fated
موجب بدبختی
entailing
موجب شدن
entailed
موجب شدن
affords
موجب شدن
affording
موجب شدن
afforded
موجب شدن
afford
موجب شدن
hyperventilation
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
vortex tube
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
y plates
صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد
resolutive
محلل موجب فسخ
smoke screen
موجب تاریکی وابهام
drawing card
موجب جلب توجه
hysterogenic
موجب اختناق رحمی
lactogenic
موجب ترشح شیر
inotropic
موجب انقباض ماهیچه
peristrephic
گرداننده موجب گردش
sidesplitting
موجب تشنج پهلوها
hysteroid
موجب اختناق رحمی
ulcerative
موجب تولید زخم
suspensor
موجب تعلیق نگاهدارنده
evincing
موجب شدن برانگیختن
sufferance
سکوت موجب رضا
incentives
اتش افروز موجب
incentive
اتش افروز موجب
evinces
موجب شدن برانگیختن
evinced
موجب شدن برانگیختن
evince
موجب شدن برانگیختن
cherry rivet
پرچ لولهای شکل که بصورت کور در محل نصب شده وتوسط ساقه داخلی که بعداشکسته و جدا میگردد بسته میشود
inuring
معتاد کردن موجب شدن
motivating
انگیختن موجب و سبب شدن
flunks
چیدن موجب شکست شدن
inures
معتاد کردن موجب شدن
lutenize
موجب ایجاد جسم زرد
motivates
انگیختن موجب و سبب شدن
motivated
انگیختن موجب و سبب شدن
belly laugh
هر چیزی که موجب خنده شود
flunking
چیدن موجب شکست شدن
inbreed
موجب شدن بوجود اوردن
flunked
چیدن موجب شکست شدن
flunk
چیدن موجب شکست شدن
belly laughs
هر چیزی که موجب خنده شود
inure
معتاد کردن موجب شدن
inured
معتاد کردن موجب شدن
motivate]
تحریک کردن موجب شدن
suspensory
موجب تعویق بیضه بند
detractive
سبک کننده موجب کسرشان
silert gives consent
خاموشی موجب رضا است
scarecrow
ادمک سرخرمن موجب ترس
effecturate
موجب شدن انجام دادن
reductase
دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
occasion
موجب شدن فراهم کردن
occasioned
موجب شدن فراهم کردن
occasioning
موجب شدن فراهم کردن
troubler
موجب تصدیع خاطر مزاحمت
ignominious
موجب رسوایی ننگ اور
occasions
موجب شدن فراهم کردن
scarecrows
ادمک سرخرمن موجب ترس
haste makes waste
تعجیل موجب تعطیل است
motivate
انگیختن موجب و سبب شدن
curiosity killed the cat
<idiom>
فضولی هم موجب دردسرمی شود
jus sanguinis
قانونی که بموجب ان تابعیت فرزند از روی تابعیت والدینش معین میگردد
differential cost analysis
تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
holocene
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
post script
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
escalation
مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
transubstantiation
اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
ptomaine
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
neuritis
التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
To break a habit makes one ill.
<proverb>
ترک عادت موجب مرض است .
abortionists
کسی که موجب سقط جنین میشود
abortionist
کسی که موجب سقط جنین میشود
this act provoked my inquiry
این کار موجب پرسش من است
denominative
مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
gaping stock
چیزی که موجب خیره نگریستن گرد د
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
riffle
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
blighters
شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
riffling
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffles
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
blighter
شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
in the clear
<idiom>
رها از هرچیزی که موجب حرکت یا دیدمشکل شود
riffled
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
breeding ground
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
new broom sweeps clean
<idiom>
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
breeding grounds
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
monocoque
ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
expansion bearing
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
anticatalyst
مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
red reg
چیزی که موجب خشم وبرانگیختگی گرد د یکجورزنگ در گندم
superheterodyne
گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
humoral pathology
علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
an unclear condition which
consideration the ignoranceof causes شرط مجهولی که موجب جهل به عوضین میشود
quantity theory of money
نظریهای که به موجب ان قیمت هرکالا با مقدار پول تعیین میشود
laitance
حبابی که پس از بتن ریزی درسطح بتن فاهر میشود وباعث متخلخل شدن سطح بتن میگردد
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
prizing
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
sound effects
عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
prize
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
bergson criterion
ضابطهای که نشان میدهد هر تغییری که موجب کاهش مطلوبیت شود نامطلوب است
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
breach of trust
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
bond
سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
asylums
حقی است که به موجب ان هردولت میتواند کسانی را که به علل سیاسی به خاک او یاسفارتخانه اش می گریزند راپناه دهد
asylum
حقی است که به موجب ان هردولت میتواند کسانی را که به علل سیاسی به خاک او یاسفارتخانه اش می گریزند راپناه دهد
economic determinism
یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
capitulation
تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
dogmatism
دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
silence gives consent
سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
sudatorium
حمام گرم که موجب عرق زیاد گردد گرمخانه حمام
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com