English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (16 milliseconds)
English Persian
to give private lessons درس خصوصی دادن
Search result with all words
tutorial درس خصوصی دادن به
tutorials درس خصوصی دادن به
tutor درس خصوصی دادن به
tutored درس خصوصی دادن به
tutors درس خصوصی دادن به
to tutor somebody in English به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
Other Matches
private automatic branch exchange رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
private خصوصی
informal خصوصی
private line خط خصوصی
personal خصوصی
necessary house خصوصی
jackes خصوصی
off the record <idiom> خصوصی
privates خصوصی
subrosa خصوصی
privatize خصوصی کردن
private agreement قرارداد خصوصی
privatizes خصوصی کردن
private tuition تدریس خصوصی
praivate ownership مالکیت خصوصی
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط خصوصی تلفن
very own <adj.> خصوصی [شخصی]
special relativity نسبیت خصوصی
privatization خصوصی کردن
private ownership مالکیت خصوصی
private property مالکیت خصوصی
private benefits منافع خصوصی
private law حقوق خصوصی
privatizing خصوصی کردن
private consumption مصرف خصوصی
privatized خصوصی کردن
private corporation شرکت خصوصی
private company شرکت خصوصی
private cost هزینه خصوصی
private borrowing استقراض خصوصی
private debt بدهی خصوصی
private deed سند خصوصی
private enterprises موسسات خصوصی
privatises خصوصی کردن
private institutions موسسات خصوصی
private finance مالیه خصوصی
private property دارائیهای خصوصی
private saving پس انداز خصوصی
closeting گنجه خصوصی
closeted گنجه خصوصی
private tutoring [American E] تدریس خصوصی
extra tuition تدریس خصوصی
private lessons تدریس خصوصی
closet گنجه خصوصی
subjective فاعلی خصوصی
private enterprise شرکت خصوصی
semiprivate نیمه خصوصی
privy خصوصی محرمانه
privately بطور خصوصی
private sector بخش خصوصی
closets گنجه خصوصی
Citizens' Band باند خصوصی
private treaty معامله خصوصی
privately leased line خط اجارهای خصوصی
private schools اموزشگاه خصوصی
privatising خصوصی کردن
private enterprise عمل خصوصی
proprietary company شرکت خصوصی
private school اموزشگاه خصوصی
quasi private شبه خصوصی
quasi private نیمه خصوصی
privatised خصوصی کردن
personal منقول خصوصی
private eyes کارآگاه خصوصی
private eye کارآگاه خصوصی
pillow talk حرفهای خصوصی
relator مدعی خصوصی
relator شاکی خصوصی
private detective کاراگاه خصوصی
private detectives کاراگاه خصوصی
privates اختصاصی خصوصی
in petto بطور خصوصی
private talk صحبت خصوصی
off the record محرمانه و خصوصی
apsidiole نیایشگاه خصوصی
camarin نیایشگاه خصوصی
off-the-record محرمانه و خصوصی
paticular خصوصی بابت
backstage محرمانه خصوصی
caskets نامه خصوصی
tutor معلم خصوصی
passkey کلید خصوصی
private employees کارکنان خصوصی
private اختصاصی خصوصی
private investigator کاراگاه خصوصی
tutors معلم خصوصی
casket نامه خصوصی
tutored معلم خصوصی
private enterprise اقتصاد بخش خصوصی
jurists متخصص حقوق خصوصی
jurist متخصص حقوق خصوصی
curtain lecture صحبتهای خصوصی زن وشوهر
behind the stage <adj.> <adv.> خصوصی [اصطلاح مجازی]
private rate of discount نرخ تنزیل خصوصی
private rate of return نرخ بازده خصوصی
to have private insurance [cover] بیمه خصوصی داشتن
private branch exchange مبادله انشعاب خصوصی
special theory of relativity نظریه نسبیت خصوصی
private broadcasting پخش برنامه خصوصی
principle of exclusion در مورد کالاهای خصوصی
backside عقب هر چیزی خصوصی
sitting in camera جلسه خصوصی دادگاه
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
to be privately insured بیمه خصوصی داشتن
backsides عقب هر چیزی خصوصی
pbx تبادل انشعاب خصوصی
privy purse اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
private international law حقوق بین الملل خصوصی
objectives علمی و بدون نظر خصوصی
objective علمی و بدون نظر خصوصی
marginal net private product محصول خصوصی نهائی خالص
private enterprise اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
with average شامل خسارات خصوصی وجزئی
To have selfish motives . to have an axe to grind. غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
palor اطاق برای گفتگو خصوصی
committees هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
to keep one's feet on the ground <idiom> علمی ماندن و بدون نظر خصوصی
committee هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
offstage خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
table talk صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
behind the scenes در پشت پرده دارای اطلاعات خصوصی یا خارجی
privilege cab درشگه کرایهای که حق دارددر جاهای خصوصی بایستد
qui tam action دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
personals بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
pabx Exchange AutomaticBranch Private تبادل انشعاب خودکار خصوصی
toll traverse وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
eminent domain قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
introducing شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduced شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduce شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
ante-chapel [قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
introduces شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
crowding out effect نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
Big Brother دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
Internet می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
crowding out effect اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
blind dialling توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
led یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
CB مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
condemnation ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnations ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
denationalization تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
I was tipped off . به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
dediction of way هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
dedication اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
conflict of lows در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
pin money وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
communications stallite corporation یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
ISP شرکتی که حاوی یکی از اتصالات داغی است که اتصالات اینترنت و فروش را ممکن می سازد تا کاربران خصوصی از طریق آن به اینترنت دستیابی داشته باشند
privacy قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
defined 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televised درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expand توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
formation سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
shifted انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televising درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expands توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shifts انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
outdoing بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
developments گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
adjudges با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudging با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
shifting حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
outdoes بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
adjudged با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
to picture شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
trust تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com