Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
on the surface
درصورت فاهر از بیرون
Other Matches
similitude
بیرون فاهر
of the surface
در صورت فاهر از بیرون
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
in the event of
درصورت
failings
درصورت کوتاهی از
failing
درصورت کوتاهی از
gash
جای زخم درصورت
gashing
جای زخم درصورت
gashes
جای زخم درصورت
gashed
جای زخم درصورت
blackhead
جوش کوچک درصورت
blackheads
جوش کوچک درصورت
back up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
subject to being unsold
فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
also eligible
اسبی که درصورت حذف یک اسب دیگر میتواند جای انرابگیرد
privileged
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
buyer's option to duble
خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
seller's option to duble
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
replication
1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
imperialism
استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
war crimes
اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
voter
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
contra preferentum rule
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
heir presumptive
وارث درجه دوم که درصورت نبودن حخاجبی وارث میشوند وارث مقدر
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
implied malice
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
outside
فاهر
squalid
بد فاهر
guise
فاهر
guises
فاهر
surface
فاهر
mien
فاهر
the outward state
فاهر
groomed
فاهر
exteriority
فاهر
sensations
فاهر
sensation
فاهر
superficial
فاهر
superficies
فاهر
rind
فاهر
on the surface
در فاهر
externals
فاهر
external
فاهر
appearance
فاهر
rinds
فاهر
appearances
فاهر
outsides
فاهر
manifests
فاهر
manifested
فاهر
manifesting
فاهر
surfaced
فاهر
face
فاهر
ostensible
فاهر
semblable
فاهر
faces
فاهر
surfaces
فاهر
externally
فاهر
manifest
فاهر
apparent
فاهر
guize
فاهر
hermaphrodites
خنثی فاهر
surfaces
رویه فاهر
outwardly
برحسب فاهر
hermaphrodite
خنثی فاهر
pro forma
از لحاظ فاهر
surfaced
رویه فاهر
the out ward eye
چشم فاهر
surface
رویه فاهر
the outward man
انسان فاهر
to out ward seeming
برحسب فاهر
to make ones a
فاهر شدن
springs
فاهر شدن
spring
فاهر شدن
trumpery
خوش فاهر
appearance
فاهر نمایش
outside appearance
صورت فاهر
simulation
فاهر سازی
outward show
صورت فاهر
seems
فاهر شدن
simulations
فاهر سازی
outward show
نمایش فاهر
turned out
فاهر لباسیکهفردیبرتندارد
seemed
فاهر شدن
hues
تصویر فاهر
hue
تصویر فاهر
personal appearance
وضع فاهر
affecter
فاهر ساز
appearances
فاهر نمایش
turn up
فاهر شدن
turn-ups
فاهر شدن
garb
کسوت فاهر
seem
فاهر شدن
nominally
بصورت فاهر
semblance
صورت فاهر
outsight
فاهر بینی
merged
دشمن فاهر شد
look
فاهر شدن
in outward show
بصورت فاهر
exposed
فاهر شده
faces
فاهر منظر
gloss
جلوه فاهر
looked
فاهر شدن
formalist
فاهر پرست
habit
مشرب فاهر
aspects
صورت فاهر
looks
فاهر شدن
face
فاهر منظر
setting
وضع فاهر
settings
وضع فاهر
aspect
صورت فاهر
habits
مشرب فاهر
verisimilar
دارای فاهر حقیقی
seeming
فاهر نما زیبایی
outward things
جهان برونی یا فاهر
pro forma
برای صورت فاهر
outed
رفتن فاهر شدن
prima facie evidence
مدرک به فاهر قاطع
for a sake
برای حفظ فاهر
affectedly
از روی فاهر سازی
out
رفتن فاهر شدن
out-
رفتن فاهر شدن
phantasm
فاهر فریبنده سایه
exposures
فاهر شدن عکس
phantom
منظر فاهر فریبنده
exposure
فاهر شدن عکس
show up
<idiom>
فاهر شدن ،رسیدن
phantoms
منظر فاهر فریبنده
resurfaced
دوباره فاهر شدن
the outer man
وضع فاهر شخص
to keep up appearances
حفظ فاهر کردن
pro forma
منباب فاهر فاهری
develops
فاهر کردن عکس
develop
فاهر کردن عکس
judge by appearances
حکم به فاهر کردن
resurfaces
دوباره فاهر شدن
resurface
دوباره فاهر شدن
deponont
در فاهر مجهول و در باطن معلوم
scarious
دارای فاهر خشک وپلاسیده
acronical
فاهر شونده در غروب افولی
acronichal
فاهر شونده در غروب افولی
turn up
<idiom>
به طور ناگهانی فاهر شدن
looks
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
aspects
روش فاهر سازی چیزی
sterling
فاهر وباطن یکی واقعی
specious
دارای فاهر زیبا وفریبنده
to evolve a fact
چگونگی امری را فاهر کردن
projects
فاهر کردن نشان دادن
cycled
بصورت متناوب فاهر شدن
opportunity target
هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
aspect
روش فاهر سازی چیزی
looked
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
cycles
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycle
:بصورت دورانی فاهر شدن
paradoxical
در فاهر مهمل و درواقع درست
stuffed shirts
ادم خوش فاهر وتوخالی
cycles
بصورت متناوب فاهر شدن
look
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
cycled
:بصورت دورانی فاهر شدن
hued
دارای فاهر ونمای مخصوص
notations
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
notation
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
reasonable and probable cause
علت معقول و به فاهر درست
cycle
بصورت متناوب فاهر شدن
rounding
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
projected
فاهر کردن نشان دادن
project
فاهر کردن نشان دادن
stuffed shirt
ادم خوش فاهر وتوخالی
i did it for show
برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
successive
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
pop up
<idiom>
غیر منتظره یا ناگهانی فاهر شدن
developer
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
developers
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
page
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
deusexmachina
شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود
paged
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
proteranthous
دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
whited
ادم بد باطن و خوش فاهر چیز گرانبها
pages
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
outwardness
کیفیت فاهر دلبستگی بچیزهای خارجی یامادی
disposure
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
exposes
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposing
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposures
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
clothes horse
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
expose
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
clothes horses
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
exposure
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exteriorize
بصورت فاهرفهمیدن یا فهاندن صورت فاهر یا وجودخارجی دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com