English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (7 milliseconds)
English Persian
pay to the bearer دروجه حامل بپردازید
Search result with all words
Please pay the bearer . دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
Other Matches
in f.of دروجه
pay to self به امضا کننده بپردازید
weapon carrier کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
vectors حامل
conveyer حامل
conveyor حامل
gerent حامل
vehicle حامل
stave حامل
vehicles حامل
porter حامل
bearer حامل
bearer cheque چک حامل
porters حامل
carrier حامل
carriers حامل
bearers حامل
vector حامل
image carrier حامل تصویر
vectors حامل بردار
osborne shackle قلاب حامل
vector حامل بردار
linkboy حامل مشعل
messenger wire سیم حامل
gestatorial حامل پاپ
carrier detect تشخیص حامل
carrier frequency بسامد حامل
carrier frequency فرکانس حامل
breech block carrier حامل کولاس
carrier gas گاز حامل
carrier system سیستم حامل
carrier wave موج حامل
bearing angle زاویه حامل
bearer bond سند حامل
data carrier حامل داده ها
data carrier حامل داده
bearer cheque چک در وجه حامل
carrier detect کشف حامل
payable to the bearer در وجه حامل
vehicle حامل رسانه
messengers طناب حامل
messenger طناب حامل
thurifer حامل مجمر
linkmen حامل مشعل
linkman حامل مشعل
color carrier حامل رنگ
thurifer حامل بخوردان
vectorial حامل بردار
video carrier حامل ویدئو
vehicles حامل رسانه
bearer در وجه حامل
radius vector شعاع حامل
transports ترابری حامل
transporting ترابری حامل
transported ترابری حامل
transport ترابری حامل
sound carrier حامل صوت
tape transport حامل نوار
bearing زاویه حامل
bearers در وجه حامل
persi حامل راس الغول
perseus حامل راس الغول
gestatoraial chair کرسی حامل پاپ
carrier frequency فرکانس موج حامل
weapon carrier حامل جنگ افزار
warrant to bearer به حواله کرد حامل
victualler کشتی حامل خواربار
slaver کشتی حامل بردگان
current carrying conductor رسانای حامل بار
telephone carrier current جریان حامل تلفنی
carrier color signal پیام رنگی حامل
bearer stock اسناد در وجه حامل
bearer bond سند در وجه حامل
caddies حامل وسایل بازیگر
armor bearer حامل اسلحه زرهدار
platform رسانگر حامل گیرنده
platforms رسانگر حامل گیرنده
comport دربرداشتن حامل بودن
stave روی خط حامل نوشتن
comports دربرداشتن حامل بودن
comported دربرداشتن حامل بودن
stretcher-bearers حامل تخت روان
comporting دربرداشتن حامل بودن
stretcher-bearer حامل تخت روان
stretcher bearer حامل تخت روان
caddied حامل وسایل بازیگر
carriers حامل غلطک حمال
caddying حامل وسایل بازیگر
carriers برنامه حامل میکرب
caddy حامل وسایل بازیگر
carrier حامل غلطک حمال
caddie حامل وسایل بازیگر
carrier برنامه حامل میکرب
ignitor محفظه حامل باروت اشتعال
payable to bearer قابل پرداخت در وجه حامل
flagship کشتی حامل پرچم امیرالبحری
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
flagships کشتی حامل پرچم امیرالبحری
signaled هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
flag ship ناوسرفرماندهی کشتی حامل دریادار
signalled هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signal هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
conversion angle زاویه حامل مسیر ناو
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
signposts تیر حامل اعلان تابلو راهنما
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
signpost تیر حامل اعلان تابلو راهنما
radar picket cap هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
carrier wave موج حامل امواج رادار یا بی سیم
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
carrier frequency فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carabineer سرباز حامل تفنگ کارابین کوتاه
carriage paid to هزینه حمل به حامل پرداخت شده
bank note چک تضمین شده سند در وجه حامل
carabinier سرباز حامل تفنگ کارابین کوتاه
airdrop container جعبه حامل بار دربارریزی هوایی
frequency medulation تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
destination carrier کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
black endorsement براتی که در وجه حامل فهرنویسی شده باشد
guided missile cruiser زره شکن حامل موشک هدایت شونده
taperer حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
blank endorsement فهر نویسی بدون ذکر نام حامل
light quantum کوچکترین ذره حامل انرژی درنورواشعه تابشی
outriggers اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
carriage and insurance paid to هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
ensign سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
nose piece قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
ensigns سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
information box قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
led line خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
scabbing بوش گذاری در فضای دیواره واگنهای حامل مهمات
strop ریل بندیهای داخل هواپیمابرای اتصال کابل چتر حامل بار
re issuable notes اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
air delivery container جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
ignites اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
offensive weapon در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com