Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
inward looking development policies
درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
Other Matches
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
applesoft basic
نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
texas
استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
enhancing
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhances
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhanced
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
developments
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
characteristics of underdeveloping
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
ablegate
مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
outreach
توسعه یافتن توسعه
enterprise network
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
accent
تاکید
affirmation
تاکید
emphasis
تاکید
affirmations
تاکید
accented
تاکید
underscores
تاکید
accents
تاکید
underscored
تاکید
underscoring
تاکید
emphases
تاکید
accenting
تاکید
underscore
تاکید
assertion
تاکید
corroboration
تاکید
accentuation
تاکید
enforced
تاکید کردن
overemphasis
تاکید بیش از حد
accenting
تاکید تشدید
accented
تاکید کردن
play up
تاکید کردن
stressing
تاکید کردن
accenting
تاکید کردن
stressing
اهمیت تاکید
stresses
تاکید کردن
stresses
اهمیت تاکید
stress
اهمیت تاکید
stress
تاکید کردن
accented
تاکید تشدید
accents
تاکید کردن
emphatic
تاکید شده
accent
تاکید کردن
overemphases
تاکید بیش از حد
enforce
تاکید کردن
tolay street on
تاکید کردن
accent
تاکید تشدید
accentual
دارای تاکید
enforces
تاکید کردن
enforcing
تاکید کردن
accents
تاکید تشدید
potsdom agreement
تاکید وتشریح کردند
dual intensity
تاکید علائم خاص
punctuation
نشان گذاری تاکید
ingeminate
تکرار و تاکید کردن
ascensive
موکد تاکید کننده
overemphasizes
بیش از حد تاکید کردن
overemphasized
بیش از حد تاکید کردن
overemphasize
بیش از حد تاکید کردن
overemphasising
بیش از حد تاکید کردن
overemphasises
بیش از حد تاکید کردن
overemphasised
بیش از حد تاکید کردن
overemphasizing
بیش از حد تاکید کردن
accentuating
تکیه دادن تاکید کردن
to emphasize
تاکید کردن
[زبان شناسی]
accentuates
تکیه دادن تاکید کردن
accentuated
تکیه دادن تاکید کردن
accentuate
تکیه دادن تاکید کردن
afrocentric
<adj.>
تاکید بر ایده ها، سبک و ارزش های آفریقایی
european unclear a energy agency
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
reversing
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverses
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversed
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverse
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
yalta conference
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
statements
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statement
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
developments
توسعه
outspread
توسعه
amplification
توسعه
expansion
توسعه
extensions
توسعه
upgrowth
توسعه
enlargement
توسعه
enlargements
توسعه
promotion
توسعه
promotions
توسعه
increments
توسعه
increment
توسعه
spreads
توسعه
spread
توسعه
enlarged
توسعه
stop go policy
توسعه
enlarges
توسعه
enlarge
توسعه
enlarging
توسعه
delelopment
توسعه
extension
توسعه
development
توسعه
expansionism
توسعه طلبی
increase
توسعه دادن
to open out
توسعه دادن
self development
توسعه نفس
technical development
توسعه فنی
increased
توسعه دادن
expansive
متمایل به توسعه
extensibility
توسعه پذیری
increases
توسعه دادن
social development
توسعه اجتماعی
expansionist
توسعه طلبی
promotes
توسعه دادن
under development
دردست توسعه
underdevelopment
توسعه نیافتگی
enriches
توسعه دادن
enrich
توسعه دادن
extendable
توسعه پذیر
enlarging
توسعه دادن
expanses
بسط و توسعه
expanse
بسط و توسعه
enlarged
توسعه دادن
enlarge
توسعه دادن
enlarges
توسعه دادن
develops
توسعه دادن
enriching
توسعه دادن
booms
توسعه یافتن
booms
توسعه عظیم
uneven development
توسعه نامتوازن
boom
توسعه عظیم
boom
توسعه یافتن
boomed
توسعه عظیم
urban renewal
توسعه شهری
promoting
توسعه دادن
boomed
توسعه یافتن
promoted
توسعه دادن
promote
توسعه دادن
booming
توسعه عظیم
booming
توسعه یافتن
develop
توسعه دادن
spreads
توسعه دادن
spread
توسعه دادن
path of expansion
مسیر توسعه
expandability
قابلیت توسعه
expanded , capacity
توسعه فرفیت
pattern of development
الگوی توسعه
expandsionism
توسعه طلبی
export promotion
توسعه صادرات
pole of development
قطب توسعه
anti development policy
سیاست ضد توسعه
exepandable
قابل توسعه
amplification
توسعه تقویت
to unfold
توسعه دادن
developement
توسعه دادن
development plan
برنامه توسعه
development policy
سیاست توسعه
development time
زمان توسعه
cultural development
توسعه فرهنگی
development tools
ابزار توسعه
monetary expansion
توسعه پولی
combat development
توسعه رزمی
open out
توسعه دادن
extend
توسعه دادن
historical development
توسعه تاریخی
extensible
توسعه پذیر
economic development
توسعه اقتصادی
extends
توسعه دادن
expansion
گسترش توسعه
internal development
توسعه داخلی
regional development
توسعه منطقهای
regional development
توسعه ناحیهای
research and development
تحقیق و توسعه
underdeveloped
توسعه نیافته
increscent
زیادی توسعه
rural development
توسعه روستائی
development bank
بانک توسعه
extending
توسعه دادن
phasess of development
مراحل توسعه
progation
توسعه تکثیر
development system
سیستم توسعه یافته
development planning
برنامه ریزی توسعه
inextension
عدم امتداد یا توسعه
development countries
کشورهای قابل توسعه
regression
برگشت
[به حالت کم توسعه]
increment
افزایش در حقوق توسعه
increments
افزایش در حقوق توسعه
extended memory
حافظه توسعه یافته
step backwards
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
extended precision
دقت توسعه یافته
step backwards
برگشت
[به حالت کم توسعه]
regress
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
extendible
قابل توسعه کش دار
to spread
[across]
[over]
توسعه یافتن
[سرتاسر]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com