Dictiornary-Farsi | در مقایسه هوای امروز ملایم است. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
Today's weather is mild by comparison.	در مقایسه هوای امروز ملایم است.


Other Matches

plenum method	طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
to contrast [with]	مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه]
fog lookouts	دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
turbocharger	گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet	توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium	پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
it is nowrooz to day	امروز
this day	امروز
today	امروز
toad eater	امروز
to day	امروز
this morning	امروز بامداد
he wears a new suit to day	امروز جامه
this d. a week	یک هفته از امروز
This very day .	همین امروز
there was no mail to day	امروز کاغذنداشتیم
Today me, tomarrow thee. <proverb>	امروز من,فردا تو .
nowaday	مال امروز
today of all days	مخصوصا امروز
he has no temperature to day	امروز تب ندارد
He was not supposed to come today .	قرارنبود امروز بیاید
What do you feel like having today?	امروز تو به چه اشتها داری؟
I need them today.	من آنها را امروز میخواهم.
What is todays date ?	تاریخ امروز چیست ؟
there was no mail to day	امروز پست نبود
this da y month	یک ماه دیگر از امروز
i have no work today	امروز کاری ندارم
he is in to day	امروز در خانه است
Today I took laxatives.	امروز مسهل خورده ام.
A week from today	هفت روز پس از امروز
I am very busy today .	امروز خیلی کار دارم
never put off till tomorrow what may be done today <proverb>	کار امروز به فردا مفکن
Have you had a blowle movement today ?	شکمتان امروز کار کرده ؟
I'll be at home today .	امروز منزل خواهم بود
My voice is not clear today.	صدایم امروز صاف نیست
He is in no condition (not fit)to work.	امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
present maid prospective bride	دوشیزه امروز عروس فردا
Never put off tI'll tomorrow what you can do today .	کار امروز را به فردا نیانداز
romaika	رقص ملی یونان امروز
Delays are dangerous. <proverb>	کار امروز به فردا مینداز.
romaic	زبان بومی یونان امروز
the press of modern life	فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
She wont show up today.	امروز پیدایش نمی شود
It is foul weather today .	امروز هوا خیلی گند است
do you want it done to day	ایا میخواهید امروز کرده شود
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today .	کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
We wI'll be notified(informed)of the results today.	امروز جواب کار معلوم می شود
I weighed myself today .	امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
we had a heavy p to day	امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
today of all days	از همه روزها امروز [باید باشد]
To regain consciousness. to come to.	امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
We had a nice long walk today.	امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
It is a cool day today.	امروز هوا خنک کرده است
She was off hand with me today.	امروز بامن سر سنگین بود ( بی اعتنا ء )
I am in an exuberant mood today .	امروز خیلی کیفم کوک است
Today is my lucky day.	امروز روز خوش بیاری من است
I'll get there when I get there. <proverb>	حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
I am [will be] busy this afternoon .	امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
So what's today?	امروز چه خبر [تازه ای] است؟ [اصطلاح روزمره]
Can I go earlier today, just as a special exception?	اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Does it have to be today (of all days)?	این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
It is due to be signed this afternoon .	قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
lenitive	ملایم
gentler	ملایم
good-natured	ملایم
gentlest	ملایم
soft	ملایم
softest	ملایم
softer	ملایم
meek	ملایم
temperate	ملایم
gentle	ملایم
sedate	ملایم
emolliate	ملایم
fair spoken	ملایم
good natured	ملایم
good tempered	ملایم
lamblkin	ملایم
lambent	ملایم
lenis	ملایم
lentamente	ملایم
sottovoce	ملایم
smoothe	ملایم
selfpossessed	ملایم
mild flavoured	ملایم
dolce	ملایم
debonnaire	ملایم
restrained	ملایم
sedated	ملایم
sedates	ملایم
sedating	ملایم
moderate	ملایم
moderated	ملایم
moderates	ملایم
moderating	ملایم
bland	ملایم
blander	ملایم
blandest	ملایم
clement	ملایم
pigeon livered	ملایم
good-tempered	ملایم
easiest	ملایم
benignly	ملایم
benign	ملایم
smoothed	ملایم
agreeable	ملایم
smooth	ملایم
mildest	ملایم
mild	ملایم
breezy	ملایم
smoothest	ملایم
easier	ملایم
easy	ملایم
soft <adj.>	ملایم
smooth <adj.>	ملایم
smooths	ملایم
self-possessed	ملایم
equable	ملایم
milder	ملایم
Never put off till tomorrow what maybe done today. <proverb>	آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
This is important, not only today, but also and especially for the future.	این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
downy	ملایم نرم
qualifiers	ملایم سازنده
temper	ملایم کردن
tempered	ملایم کردن
glacis	شیب ملایم
tempers	ملایم کردن
hand gallop	تاخت ملایم
qualifier	ملایم سازنده
oddest	:سوگند ملایم
odder	:سوگند ملایم
odd	:سوگند ملایم
benedict	خوشحال ملایم
attemper	ملایم کردن
cooling off	ملایم شدن
glacis	سرازیری ملایم
shelving	شیب ملایم
andante	نسبتا ملایم
mildly	بطور ملایم
fail softly	با خرابی ملایم
to tone down	ملایم کردن
gar	سوگند ملایم
genial heat	گرمای ملایم
kindly	دلپذیر ملایم
ash tire	اتش ملایم
genialize	ملایم کردن
suave	ملایم مودب
gentle slope	شیب ملایم
to tone down	ملایم شدن
softened	ملایم کردن
kindlity	بطور ملایم
lenient	ملایم باگذشت
kindly climate	اب وهوای ملایم
light breeze	نسیم ملایم
lambencyr	با روشنائی ملایم
soften	ملایم کردن
fail soft	با خرابی ملایم
lambently	با تابندگی ملایم
larghetto	اهنگ ملایم
softens	ملایم کردن
larghetto	حرکت ملایم
temperate climate	اقلیم ملایم
lento	بطور ملایم
larghetto	موزیک ملایم
approximation	محاسبه ملایم
milden	ملایم کردن
peanoforte	اهنگ ملایم
approximations	محاسبه ملایم
od	سوگند ملایم
datum line	خط مقایسه
analogies	مقایسه
analogy	مقایسه
collations	مقایسه
comparisons	مقایسه
collation	مقایسه
comparison	مقایسه
resemblance	مقایسه
braises	با اتش ملایم پختن
benignant	خوش خیم ملایم
gentler	اهسته ملایم کردن
reproofs	ملامت توبیخ ملایم
reproof	ملامت توبیخ ملایم
braising	با اتش ملایم پختن
braise	با اتش ملایم پختن
braised	با اتش ملایم پختن
gentle	اهسته ملایم کردن
gentlest	اهسته ملایم کردن
tootle	نی یا فلوت ملایم زدن
lambent	دارای روشنایی ملایم
tootles	نی یا فلوت ملایم زدن
ruggedly	بطور ناهموار یا ملایم
tootling	نی یا فلوت ملایم زدن
tootled	نی یا فلوت ملایم زدن
lentissimo	خیلی ملایم واهسته
no parity	عدم مقایسه
logical comparison	مقایسه منطقی
frequency comparison	مقایسه فرکانس
parity bit	بیت مقایسه
incomparability	مقایسه ناپذیری
contrasting	مقایسه کردن