Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
graveside	در کنار آرامگاه
gravesides	در کنار آرامگاه
Other Matches
ambitus	[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
besides	کنار
bordered	کنار
border	کنار
edge	: کنار
waterfront	اب کنار
lote	کنار
banks	کنار
bank	کنار
side aisle	کنار
brims	کنار
lotuses	کنار
brimming	کنار
bordering	کنار
away	کنار
limit	کنار
edges	: کنار
ex-	کنار
ex	کنار
waterfronts	اب کنار
apart	کنار
brink	کنار
rim	کنار
rims	کنار
recesses	کنار
recess	کنار
lotus	کنار
verge	کنار
bourne	کنار
margin	کنار
rand	کنار
margins	کنار
brim	کنار
list	کنار
on shore	بر کنار
marginate	کنار
lotos	کنار
border line	خط کنار
abutment	کنار
brimmed	کنار
along side	تا کنار
lip	کنار
marge	کنار
verges	کنار
off	از کنار
along side	در کنار
earmark	کنار گذاشتن
lotos eater	کنار خوار
coast	کنار دریا
Stand asid . step aside .	کنار بایست
coasts	کنار دریا
earmarks	کنار گذاشتن
sideline	خط کنار زمین
bedside	کنار بستر
sidelined	خط کنار زمین
receding	کنار کشیدن
sidelines	خط کنار زمین
sidelining	خط کنار زمین
coping	کنار امدن
put away	کنار گذاردن
receded	کنار کشیدن
recede	کنار کشیدن
recedes	کنار کشیدن
strand	کنار دریا
roadsides	کنار جاده
step aside	کنار رفتن
shipside	کنار کشتی
shipboard	کنار کشتی
seacoast	دریا کنار
riparian	رود کنار
bow out	کنار کشیدن
put in	کنار امدن با
to set by	کنار گذاشتن
put aside	کنار گذاشتن
pull away	کنار گرفتن
pt down	کنار گذاردن
floret of ray	گلچه کنار
lotos	درخت کنار
lote	درخت کنار
roadside	کنار جاده
side foot	ضربه با کنار پا
side step	کنار رفتن
to leave off	کنار گذاشتن
strand	کنار رود
strands	کنار دریا
strands	کنار رود
bypass	کنار گذار
bypassed	کنار گذار
touchline	خط کنار زمین
bypasses	کنار گذار
bypassing	کنار گذار
to put by	کنار گذاشتن
to put a way	کنار گذاشتن
foreshore	کنار دریا
foreshores	کنار دریا
wayside	کنار جاده
to lay aside	کنار گذاشتن
lay away	کنار گذاشتن
lotuses	درخت کنار
seastrand	دریا کنار
riverside	کنار رور
overrule	کنار گذاشتن
overruled	کنار گذاشتن
overrules	کنار گذاشتن
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
withdrawal	کنار کشیدن
seaside	دریا کنار
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
by the side of the road	در کنار جاده
lotus	درخت کنار
off	از روی از کنار
limbo	کنار دوزخ
reserving	کنار گذاشتن
reserves	کنار گذاشتن
reserve	کنار گذاشتن
deposit	کنار گذاشتن
withdrawals	کنار کشیدن
next	جنب کنار
lotus eater	کنار خوار
sides	سمت کنار
side	سمت کنار
lotus-eaters	کنار خوار
waterside	کنار دریا
shore	کنار دریا
by	نزدیک کنار
shores	کنار دریا
shelf	کنار گذاشتن
sheer	کنار رفتن
lotus-eater	کنار خوار
deposits	کنار گذاشتن
by the window	کنار پنجره
road side	کنار جاده یا خیابان
long shore	وابسته بدریا کنار
road ditch	راه آب [کنار جاده]
to set aside [temporarily]	[موقتا] کنار گذاشتن
barrier inspection	بازدید کنار جاده
jooshim	داور کنار تکواندو
ratch	کنار یا لبه کشتی
safety fence	جانپناه کنار راه
sea dike	دیوار کنار اب دریا
ex ship	تحویل در کنار کشتی
ex warehouse	تحویل در کنار انبار
cross block	سد کردن خط دفاعی از کنار
seafront	اسکله کنار دریا
colocate	کنار هم قرار گرفتن
scull	پاروی کنار قایق
sculled	پاروی کنار قایق
to put something into cold storage <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
franco alongside ship	تحویل کنار کشتی
to put something on the shelf <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
sculls	پاروی کنار قایق
seafronts	اسکله کنار دریا
down the line	ضربه از کنار زمین
a seat by the window	یک صندلی کنار پنجره
marshal	داوران کنار مسیر
towpaths	جادهی کنار آب راه
roadhouses	میخانهی کنار راه
roadhouse	میخانهی کنار راه
to stand at [by] the window	کنار پنجره ایستادن
marshaled	داوران کنار مسیر
marshaling	داوران کنار مسیر
inshore	نزدیک دریا کنار
Try to be serious for a change .	شوخی رابگذار کنار
There is no need dor ceremony between us.	تعارف رابگذار کنار
crash barrier	حصار کنار جاده
marshals	داوران کنار مسیر
marshalled	داوران کنار مسیر
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
waterside workmen	کارگران کنار دریا
towpath	جادهی کنار آب راه
the ins and outs	گوشه و کنار جرئیات
holiday by the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
holiday by the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
holiday at the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
holiday at the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
sidehill	واقع در کنار تپه دامنه
cross-gable	[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
street gutter	نهر کنار خیابان و راه
polder	اراضی پست کنار دریا
How can you know the value of water -you who live . <proverb>	تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
gavel	[سه گوشی کنار شیروانی] [معماری]
road ditch	آبرو [جوی] کنار راه
wing threequarter	هریک از دو مدافع کنار زمین
win by retirement	پیروزی با کنار رفتن حریف
put by	قطع کردن کنار گذاردن
to skirt a camp	از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
by-play	حرکات یا مکالمات کنار صحنه
corner	گوشه و کنار فرش و یا یک شکل
ice-foot	[دیواره یخ در کنار نواحی شمالی]
lesene	[قاب کنار ستون نما]
pretermit	از قلم انداختن کنار گذاشتن
power slide	لغزش به کنار در پیچ مسیر
pole horse	اسب کنار مال بند
bypasses	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
lay-by	کنار گذاردن متروک کردن
lay-bys	کنار گذاردن متروک کردن
andiron	سه پایهای که کنار بخاری می گذاشتند
gully	محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
gullies	محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
gulleys	محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com