Dictiornary-Farsi | دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (3 milliseconds)

English	Persian
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت


Other Matches

communication standing instructions	دستورات ثابت مخابراتی
standing signal instructions	دستورات ثابت مخابراتی
static employment	کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test	ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
sample	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
steady	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
crypt operating instructions	دستورالعملهای انجام عملیات رمز دستورات کار با رمز
fix	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
general orders	دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
combat orders	دستورات رزمی دستورالعملهای رزمی
equable	ثابت
unshaken	ثابت
pegged	ثابت
hard and fast	ثابت
incommutable	ثابت
truest	ثابت
truer	ثابت
true	ثابت
resolute	ثابت
thetical	ثابت
thetic	ثابت
changeless	ثابت
sustains	ثابت
sustained	ثابت
sustain	ثابت
stable	ثابت
stables	ثابت
indelible	ثابت
settled	ثابت
stationary	ثابت
firm	ثابت
loyal	ثابت
specifics	ثابت
fixed	ثابت
standstill	ثابت
solid	ثابت
solids	ثابت
specific	ثابت
invariable	ثابت
established	ثابت
immovable	ثابت
firmer	ثابت
firmest	ثابت
firms	ثابت
disputeless	ثابت
fiducial	ثابت
leger or ledger	ثابت
static	ثابت
rugged	ثابت
fixed bridge	پل ثابت
inalterable	ثابت
permanent	ثابت
steadier	ثابت تر
pats	ثابت
constant	ثابت
steadying	ثابت
steady	ثابت
pat	ثابت
fixing	ثابت
fix	ثابت
unswerving <adj.>	ثابت
constants	ثابت
steadied	ثابت
fixes	ثابت
patted	ثابت
steadiest	ثابت
patting	ثابت
undeviating <adj.>	ثابت
steadies	ثابت
resolutely	با عزم ثابت
fixed budget	بودجه ثابت
constant	مقدار ثابت
fixed beam	تیر ثابت
fixed assets	دارائیهای ثابت
fixed asset	دارائی ثابت
fixed area	ناحیه ثابت
constants	عدد ثابت
pin	ثابت کردن
dissociation constant	ثابت تفکیک
electric constant	ثابت الکتریکی
equilibrium constant	ثابت تعادل
fixed point	با ممیز ثابت
constants	ثابت قدم
field constant	ثابت میدان
firm offer	پیشنهاد ثابت
figurative constant	ثابت تلویحی
fixed ammunition	مهمات ثابت
constants	ثابت دایمی
fixed capacitor	خازن ثابت
fixed condenser	خازن ثابت
fixed	ثابت شده
poise	ثابت واداشت ن
fixed inputs	نهادههای ثابت
fixed inputs	منابع ثابت
fixed length	با درازای ثابت
fixed light	چراغ ثابت
fixed pivot	لولای ثابت
fixed point	ممیز ثابت
fixed point	نقطه ثابت
fixed price	قیمت ثابت
fixed property	سرمایه ثابت
fixed radix	با مبنای ثابت
standing	ارتش ثابت
standing	ثابت همیشگی
fixed resources	منابع ثابت
fixed assets	داراییهای ثابت
fixed income	درامد ثابت
fixed capital	سرمایه ثابت
constant	ثابت قدم
fixed casement	قاب ثابت
fixed head	با نوک ثابت
evidence	ثابت کردن
fixed costs	هزینههای ثابت
fixed davit	جرثقیل ثابت
fixed disk	دیسک ثابت
fixed echo	اکوی ثابت
fixed ersistor	مقاومت ثابت
fixed field	میدان ثابت
fixed format	قابل ثابت
constant	عدد ثابت
fixed round	فشنگ ثابت
parameters	مقدار ثابت
parameters	ضریب ثابت
carbon fixed	ذغال ثابت
carbon fixed	کربن ثابت
demonstrating	ثابت کردن
capital goods	دارایی ثابت
demonstrates	ثابت کردن
parameter	ضریب ثابت
parameter	مقدار ثابت
clinch knot	گره ثابت
constant error	خطای ثابت
constant current	شدت ثابت
constant cost	قیمت ثابت
constant capital	سرمایه ثابت
conservative flux	شاره ثابت
fixes	ثابت شدن
fixes	ثابت ماندن
punctual	ثابت در یک نقطه
capital asset	سرمایه ثابت
an inflexible resolution	عزم ثابت
demonstrate	ثابت کردن
veterans	ثابت استوار
fixatives	ثابت کننده
fixative	ثابت کننده
bedding	ثابت سازی
standpoints	نقطه ثابت
standpoint	نقطه ثابت
demonstrated	ثابت کردن
veteran	ثابت استوار
invariably	بطور ثابت
staid	ارام ثابت
boltzmann constant	ثابت بولتزمن
boltzmann constant	ثابت بولتزمان
attenuation factor	ثابت تضعیف
attenuation constant	ثابت تضعیف
abhide	ثابت بودن
steadfastly	ثابت قدم
steadfast	ثابت قدم
fixes	ثابت کردن
pinned	ثابت کردن
constant voltage	ولتاژ ثابت
stabilised	ثابت کردن
stabilises	ثابت کردن
stabilising	ثابت کردن
constant	ثابت دایمی
stabilize	ثابت کردن
constant speed	سرعت ثابت
stabilized	ثابت کردن
constatnt	مقدار ثابت
costant load	بار ثابت
curie constant	ثابت کوری
pinning	ثابت کردن
disintegration constant	ثابت تلاشی
dielectric constant	ثابت دی الکتریک
constants	مقدار ثابت
fixations	ثابت کردن
decay constant	ثابت تباهی
constant return	بازده ثابت
stabilizes	ثابت کردن
resolute	ثابت قدم
fix	ثابت ماندن
constant pressure	فشار ثابت
constant power	توان ثابت
fix	ثابت کردن
constant of motion	ثابت حرکت
constant luminance	روشنایی ثابت
fix	ثابت شدن
flat-footed	ثابت قطعی
flat footed	ثابت قطعی
prove	ثابت کردن
proved	ثابت کردن