English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
stepped motor دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
Other Matches
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
reels دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reeling دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reel دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reeled دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
constant displacement pump پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
pdm Duration Pulse مدولاسیون زمانی پالس که در ان تداوم یک پالس تغییر میکندodulation
lever watch سود مکانیکی اهرم دستگاه اهرمی
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
gas indicator دستگاه نشان دهنده مقدار گاز
define 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
maintenance فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
expanding توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
access mechanism دستگاه مکانیکی در واحدذخیره دیسک که نوکهای مخصوص خواندن و نوشتن را روی شیارهای صحیح دیسک قرار میدهد مکانیزم دستیابی
centrifugal moisture equivalent مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود
mechanizes با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanicalism عقیده به دخالت عمل مکانیکی در کیفیات فاهر و طبیعی عمل مکانیکی
initialize مقدار اولیه دادن
sets مقدار دادن به یک بیت
set مقدار دادن به یک بیت
setting up مقدار دادن به یک بیت
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
capacity انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
wake up تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
capacities انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
faceted code یات یک موضوع را بیان میکند با انتساب دادن به هر یک یک مقدار
assignment معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
assignments معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
line of sight خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
bionics مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
update 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
distribute سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distributing سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
cartesian structure ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
distributes سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
mft چند برنامه نویسی با تعداد ثابتی از کارهاof Number Fixed a ultiprogrammingWith
pulse پالس
impluse train پالس
pulsed پالس
azimuth قوس افقی در جهت گردش عقربه ساعت واقع بین نقطه ثابتی
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
duble option خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
light pluse پالس نور
flyback pulse پالس برگشت
high power pulse پالس قوی
pulse converter مبدل پالس
impluse frequency فرکانس پالس
ignition pulse پالس احتراق
voltage pulse پالس ولتاژ
pulse modulation مدولاسیون پالس
pulse period تناوب پالس
pulse transmitter فرستنده پالس
heat pulse پالس حرارتی
pulse width پهنای پالس
pulse counter پالس شمار
input pulse پالس ورودی
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
distortion تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
distortions تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
light pluse generator مولد پالس نور
modal dispersion شکلی از پراکندگی پالس ها
pulse amplifier تقویت کننده پالس
ideal rectangular pulse پالس مربعی ایده ال
high power pulse generator مولد پالس پرقدرت
circulars آنچه در یک دایره می چرخد
circular آنچه در یک دایره می چرخد
circulating آنچه به راحتی می چرخد
windage پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
hit on the fly printer چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
spike پالس ولتاژ بسیار کوتاه مدت
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
The earth moves round the sun. زمین دوز خورشید می چرخد
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
The whirligig of time revolves. دوران دایمی زمان می چرخد.
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
clicking فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
decay time زمان کاهش یک پالس الکترونیک به 1/0 قله موج
I want to get off at St. Paul's. من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
spike [in a curve/development etc.] پالس بسیار بلند و ناگهانی [در نمودار تکاملی و غیره]
multiplying reel قرقره ماهیگیری که با یک حرکت دست چندبار می چرخد
stepping motor موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
stepper motor موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
epicycloid منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
axis 1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
paddles وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddled وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddle وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddling وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
up-to-date بهنگام
in season بهنگام
up to date بهنگام
seasonable بهنگام
precociously نا بهنگام
timely بهنگام
mistimed تا بهنگام
timous or meous بهنگام
betimes بهنگام
opportune بهنگام
timeous بهنگام
timous بهنگام
non tilting mixer بتن ساز دواری که مخزن ان دارای دو سوراخ میباشد وحول محور افقی می چرخد
pats بهنگام بموقع
pat بهنگام بموقع
updating بهنگام دراوری
patted بهنگام بموقع
updated بهنگام در اوردن
update بهنگام دراوری
updates بهنگام در اوردن
The untively death ( passing away ) … درگذشت نا بهنگام ...
patting بهنگام بموقع
update بهنگام در اوردن
updated بهنگام دراوری
microsoft بهنگام سازی
updates بهنگام دراوری
pucks یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
puck یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
renumber خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
replenishing phase بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
hitch and go نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
segments فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
segment فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
intempestive laughter خنده بیجا یا نا بهنگام
well-timed بهنگام در وقت مناسب
well timed بهنگام در وقت مناسب
to poach a start in race نا بهنگام پیش افتادن
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
material dispersion پراکنده شدن پالس نورانی درداخل یک فیبر نوری در نتیجه طول موجهای مختلف ساطع شده از یک منبع
mouses توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouse توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
whiffle نا بهنگام وزیدن جنبیدن شعله
premature decision تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
turnaround jump shot پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
turnaround jumper پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
journals لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
journal لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
upgrades قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgraded قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrade قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrading قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
o quake at work and sweet at meals. <proverb> به وقت کار,جدیت ,بهنگام غذا,رئوفت.
plotter وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
mechanical mouse mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
plotters وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
gadget مکانیکی
mechanical مکانیکی
mechnical مکانیکی
gadgets مکانیکی
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
constant فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
auto متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
autos متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
constants فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
storage حافظهای که نیاز دارد محتوایش مرتب بهنگام شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com