Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 232 (40 milliseconds)
English
Persian
mangle
دستگاه پرس له کردن
mangles
دستگاه پرس له کردن
mangling
دستگاه پرس له کردن
Search result with all words
rougher
دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
distortion
تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
distortions
تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
recondition
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditioned
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditions
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
squawking
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
inhibiting
اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
wand
دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wands
دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
suspension
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
air condition
دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
clocking
روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
degausser
وسیلهای برای پاک کردن اطلاعات از دستگاه ضبط مغناطیسی
head switching
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
image degradation
کم کردن قدرت تصویربرداری یک دستگاه رادار
mark mark
اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
phototostat
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
setting up apparatus
دستگاه سوار کردن
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
to break aset
خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
transfer loader
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
zamboni
دستگاه چهارچرخه برای صاف کردن یخ
zero beat
تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
to save
[to disk/DVD etc.]
حفظ کردن
[روی دستگاه دیسک سخت یا دی وی دی]
[رایانه شناسی]
Other Matches
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
intercept receiver
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
column grinder
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
laser linescan
دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
telephone repeater
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
survey meter
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
traversing mechanism
دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
declination constant
زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
setting up
دستگاه
team
یک دستگاه
mechanisms
دستگاه
teams
یک دستگاه
systems
دستگاه
set
دستگاه
plants
دستگاه
mechanism
دستگاه
plant
دستگاه
unit
یک دستگاه
equipment
دستگاه
machined
دستگاه
organ system
دستگاه
instrument
دستگاه
system
دستگاه
appurtenance
دستگاه
units
یک دستگاه
appliances
دستگاه
appliance
دستگاه
nervous system
دستگاه پی
nervous systems
دستگاه پی
machine
دستگاه
unit
دستگاه
device code
کد دستگاه
apparatus
دستگاه
installation
دستگاه
installations
دستگاه
devices
دستگاه
device
دستگاه
machines
دستگاه
utensil
دستگاه
utensils
دستگاه
units
دستگاه
sets
دستگاه
telephone equipment
دستگاه تلفن
telegraph apparatus
دستگاه تلگراف
boomed
دستگاه شناور
tar spraying machine
دستگاه قطرانپاش
milling machine
دستگاه فرز
coordinates
دستگاه مختصات
fifth column
دستگاه جاسوسی
time delay device
دستگاه تاخیردار
winch
دستگاه وینچ
winched
دستگاه وینچ
three wire system
دستگاه سه سیمی
three unit electrical system
دستگاه سه برقی
winches
دستگاه وینچ
monocyclic system
دستگاه تکدور
monoclinic system
دستگاه تک شیب
counter recoil
دستگاه عاید
mimeograph
دستگاه تکثیر
crystal system
دستگاه بلور
radar
دستگاه رادار
nervous system
دستگاه عصبی
nervous systems
دستگاه عصبی
blower
دستگاه دمنده
mksa system
دستگاه مکثا
mobile plant
دستگاه متحرک
chucks
دستگاه نظام
chucked
دستگاه نظام
telegraph
دستگاه تلگراف
out
دستگاه خاموش
out-
دستگاه خاموش
outed
دستگاه خاموش
boom
دستگاه شناور
communication device
دستگاه ارتباطی
robot
دستگاه خودکار
sequential device
دستگاه ترتیبی
chuck
دستگاه نظام
winching
دستگاه وینچ
separator
دستگاه تجزیه
control gear
دستگاه کنترل
thermoscope
دستگاه گرمابین
tester
دستگاه ازمایش
test set
دستگاه ازمایش
robots
دستگاه خودکار
telephone set
دستگاه تلفن
storage device
دستگاه انبارش
armature winder
دستگاه ارمیچرپیچ
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
operating signal
سیگنال دستگاه
accept machine
دستگاه پذیرنده
analog device
دستگاه انالوگ
analog device
دستگاه قیاسی
anaglyptoscope
دستگاه ژرفانما
orsat apparatus
دستگاه رسا
anaglyphoscope
دستگاه ژرفانما
agitator
دستگاه بهم زن
oil press
دستگاه عصاری
asymmetric system
دستگاه بی تقارن
fridge
دستگاه مبرد
telegraphing
دستگاه تلگراف
shock inducer
دستگاه ضربه زن
automatic machine
دستگاه خودکار
automatic controller
دستگاه فرمان
audio device
دستگاه سمعی
block
یک دستگاه ساختمان
asynchronous device
دستگاه غیرهمزمان
asynchronous device
دستگاه ناهمگام
agitators
دستگاه بهم زن
prime mover
دستگاه محرک
prime movers
دستگاه محرک
papalism
دستگاه پاپ
still
دستگاه تقطیر
stiller
دستگاه تقطیر
stillest
دستگاه تقطیر
stills
دستگاه تقطیر
absorption apparatus
دستگاه جذب
active device
دستگاه کنشی
active device
دستگاه فعال
appendages
دستگاه فرعی
appendage
دستگاه فرعی
curler
دستگاه فرزنی
distillers
دستگاه تقطیر
distiller
دستگاه تقطیر
telegraphs
دستگاه تلگراف
air exhausting plant
دستگاه خلاء
output device
دستگاه خروجی
after burner
دستگاه پس سوز
overcurrent device
دستگاه حفافت
aerometeorograph
دستگاه هوانگار
aerator
دستگاه بخور
abel closed tester
دستگاه ابل
passive device
دستگاه منفعل
abrasive cutting machine
دستگاه برش
curlers
دستگاه فرزنی
storage device
دستگاه ذخیره
telegraphed
دستگاه تلگراف
system of units
دستگاه یکانها
system of forces
دستگاه نیروها
powered
دستگاه برقی
carpenter's bench
دستگاه نجاری
synchronous device
دستگاه همزمان
synchronous device
دستگاه همگام
transporters
دستگاه ناقله
transporter
دستگاه ناقله
systems
رشته دستگاه
symbolic device
دستگاه سمبلیک
powering
دستگاه برقی
system of units
دستگاه واحدها
system
رشته دستگاه
booming
دستگاه شناور
booms
دستگاه شناور
classical system
دستگاه کلاسیک
fax (machine)
دستگاه فکس
facsimile (machine)
دستگاه فکس
power
دستگاه برقی
table set
دستگاه میزی
powers
دستگاه برقی
c.g.s. system
دستگاه سگث
handlers
یا دستگاه ذخیره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com