Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 55 (7 milliseconds)
English	Persian
fallen	دستگیر شده
Search result with all words
nail	دستگیر کردن
nailed	دستگیر کردن
nails	دستگیر کردن
seize	اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized	اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seizes	اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
arrest	دستگیر کردن
arrested	دستگیر کردن
arrests	دستگیر کردن
capture	اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture	دستگیر کردن دستگیری
captures	اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures	دستگیر کردن دستگیری
capturing	اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing	دستگیر کردن دستگیری
captive	دستگیر
captive	دستگیر کردن
captives	دستگیر
captives	دستگیر کردن
detain	بازداشت کردن دستگیر کردن
detained	بازداشت کردن دستگیر کردن
detaining	بازداشت کردن دستگیر کردن
detains	بازداشت کردن دستگیر کردن
apprehend	دستگیر کردن
apprehended	دستگیر کردن
apprehending	دستگیر کردن
apprehends	دستگیر کردن
run in	دستگیر کردن
run-in	دستگیر کردن
run-ins	دستگیر کردن
nab	دستگیر کردن
nabbed	دستگیر کردن
nabbing	دستگیر کردن
nabs	دستگیر کردن
evade	فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded	فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades	فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading	فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
charitable	دستگیر
captured	تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
pinch	دستگیر کردن
pinches	دستگیر کردن
adjutor	دستگیر مد دکار
caitiff	دستگیر ترسو
distrain	دستگیر کردن
letter of marque	پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
manrope	دستگیر طنابی
take captive	دستگیر کردن
to take prisoner	دستگیر کردن
totake	شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
He was arrested in the very act .	حین عمل ( ارتکاب جرم ) دستگیر شد
pick up <idiom>	دستگیر کردن شخص
run (someone) in <idiom>	به زندان بردن ،دستگیر کردن
to take somebody in custody	کسی را دستگیر کردن
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com