English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
counterclaim دعوای متقابل
Search result with all words
recriminate اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
Other Matches
counteroffensive تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
collieshangie دعوای پر سر وصدا
accessory دعوای فرعی
lay (light) into <idiom> دعوای لفظی
ejectment دعوای استرداد
lis pendens دعوای مطروحه
lis pendens دعوای معلق
mutual inductance اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial یادداشت متقابل اخطار متقابل
interplead پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
reciprocal متقابل
interactive متقابل
countering متقابل
polar متقابل
countered متقابل
opposed متقابل
interactional متقابل
opposing متقابل
counter متقابل
reciprocative متقابل
correspounding متقابل
mutual متقابل
counterclaim ادعای متقابل
countermeasure اقدام متقابل
counterpoise وزنه متقابل
counterpawn پیاده متقابل
countermine توط ئه متقابل
countermeasures اقدامات متقابل
counterclaim دعوی متقابل
counterpoise سیم متقابل
counterbid پیشنهاد متقابل
counter credit اعتبار متقابل
counter current جریان متقابل
counter fire اتش متقابل
counter gambit گامبی متقابل
counter offensive پدافند متقابل
counter offensive حمله متقابل
counter offer پیشنهاد متقابل
counter offer عرضه متقابل
counter purchase خرید متقابل
counter claim دعوی متقابل
counter trade تجارت متقابل
counter transference انتقال متقابل
counteraction اقدام متقابل
counterattack حمله متقابل
counter attraction کشش متقابل
counterrevolution انقلاب متقابل
countervailing credit اعتبار متقابل
logrolling همکاری متقابل
m القاگری متقابل
mutual assistance کمک متقابل
mutual characteristic مشخصه متقابل
transfer characteristic مشخصه متقابل
mutual consistency سازگاری متقابل
mutual energy انرژی متقابل
mutual inductance القاگری متقابل
mutual induction القای متقابل
mutual terms شرایط متقابل
opposite phase فاز متقابل
reciprocal trading مبادله متقابل
reciprocation عمل متقابل
set off دعوی متقابل
transinformation اگاهی متقابل
counter-measure اقدام متقابل
counter-measures اقدام متقابل
iteraction عمل متقابل
intervisibility دید متقابل
counterwork عمل متقابل
cross action دعوی متقابل
cross bill شکایت متقابل
cross feed خورد متقابل
cross index شاخص متقابل
cross purpose قصد متقابل
crossecheck بررسی متقابل
crosstalk مکالمه متقابل
eclipsed form شکل متقابل
interdependency اتکاء متقابل
grid anode transconductance رسانایی متقابل
mutual conductance رسانایی متقابل
harmonic mean اعداد متقابل
inter play اثر متقابل
interaction curve خم کنش متقابل
intercorrelation همبستگی متقابل
interrelation رابطه متقابل
transconductance رسانایی متقابل
counter propaganda تبلیغ متقابل
cross-checked بررسی متقابل
cross-references مراجعه متقابل
cross-reference ارجاع متقابل
mutual relationship رابطه متقابل
proportional متقابل یا هماهنگ
cross-reference مراجعه متقابل
cross reference ارجاع متقابل
reciprocal عمل متقابل
cross reference مراجعه متقابل
cross-references ارجاع متقابل
interrelationship رابطه متقابل
interrelationships رابطه متقابل
reciprocity عمل متقابل
retaliation عمل متقابل
interdependence وابستگی متقابل
interdependence اتکاء متقابل
cross-checks بررسی متقابل
cross-checking بررسی متقابل
cross-check بررسی متقابل
cross check بررسی متقابل
mutual متقابل یا متقابله
recrimination اتهام متقابل
recrimination تهمت متقابل
recriminations اتهام متقابل
reciprocal متقابل معکوس
recriminations تهمت متقابل
interaction اثر متقابل
interplay اثر متقابل
back pressure فشار متقابل
antitype نوع متقابل
counter ضربت متقابل
countered ضربت متقابل
interaction عمل متقابل
interaction کنش متقابل
countering ضربت متقابل
retaliation عکس العمل متقابل
crossfertilize لقاح متقابل کردن
riposte ضربه متقابل زدن
greco counter gambit گامبی متقابل گرکو
scandinavian defence دفاع متقابل مرکزی
differential field winding سیمپیچ اهنربایی متقابل
riposted ضربه متقابل زدن
internecine کشتار متقابل قاتل
visual interaction کنش متقابل بصری
social interaction کنش متقابل اجتماعی
intervisibility قابلیت دید متقابل
intract عمل متقابل کردن
repost ضربه متقابل زدن
interaction عکس العمل متقابل
cross reference table جدول ارجاع متقابل
cross magnetizing میدان مغناطیسی متقابل
retort جواب متقابل تلافی
centre counter defence دفاع متقابل مرکزی
benoni counter gambit گامبی متقابل بنونی
rebutting جواب متقابل دادن
counteract عمل متقابل کردن
counter purchase داد وستد متقابل
counterplay بازی شطرنج متقابل
counteracted عمل متقابل کردن
counteracting عمل متقابل کردن
counteracts عمل متقابل کردن
countercheck سرزنش وتوبیخ متقابل
retorts جواب متقابل تلافی
counterattack حمله متقابل کردن
rebuttal عمل متقابل پس زنی
rebuttals عمل متقابل پس زنی
retort جواب متقابل دادن
rebutted جواب متقابل دادن
rebuts جواب متقابل دادن
ripostes ضربه متقابل زدن
conversion transconductance رسانایی متقابل وارون
cross fire اتش گلوله متقابل
compensation trading داد و ستد متقابل
counter current principle اصول جریان متقابل
coefficient of mutual induction ضریب القای متقابل
retorts جواب متقابل دادن
rebut جواب متقابل دادن
riposting ضربه متقابل زدن
unrequited بدون تلافی یا عمل متقابل
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
opposed piston engine موتور پیستون روبرو متقابل
queen's pawn counter gambit گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
end centered unit cell سلول واحد دو وجهی متقابل پر
countermine با دسیسه متقابل خنثی کردن
mutual exclusion ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
countermeasures اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
countermeasures پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
simultaneous foul خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
blamenfeld counter gambit گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
counteractive خنثی کننده دارای عمل متقابل
staunton defence دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
cross fertile اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
subcontrary مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
subcontrariety رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
cross reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
falkbeer counter gambit گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
cross-reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
counterpose درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
eastern european mutual assisstance trea پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
counter thrust variation واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
input output analysis تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
information hiding یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
cosmopolitanism سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
coupling نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
cross action در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
riposte ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
two way telephone equipment تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
cross fertilization لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
riposted ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
ripostes ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com