Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (9 milliseconds)
English
Persian
reception station
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
Other Matches
dispatched
اعزام یکانها
despatching
اعزام یکانها
despatches
اعزام یکانها
dispatch
اعزام یکانها
despatched
اعزام یکانها
dispatches
اعزام یکانها
fixed pivot
محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
redesignate
اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
unit categories
انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
separation zone
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
admision rate
میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
troops
یکانها
dispatched
اعزام
despatched
اعزام
despatching
اعزام
despatches
اعزام
dispatch
اعزام
dispatches
اعزام
send out
اعزام
dispatching
اعزام
reinforce
تقویت یکانها
incidents
تصادم یکانها
rotation
تعویض یکانها
replacements
تعویض یکانها
incident
تصادم یکانها
replacement
تعویض یکانها
servicae life
عمرخدمتی یکانها
system of units
دستگاه یکانها
reinforces
تقویت یکانها
weapon troops
یکانها ادوات
line of retreat
خط بازگشت یکانها
force structure
سازمان یکانها
movements
حرکات یکانها
logistic route
امورلجستیکی یکانها
keeping
ذخایر یکانها
dispateh
اعزام کردن
embassage
اعزام سفیر
dispatcher
اعزام کننده
sending
اعزام داشتن
detach
اعزام کردن
sends
اعزام داشتن
send out
اعزام کردن
detaching
اعزام کردن
send
اعزام داشتن
detaches
اعزام کردن
dispatched
اعزام داشتن
to tell off
اعزام کردن
despatched
اعزام داشتن
dispatched
اعزام کردن
despatched
اعزام کردن
despatches
اعزام کردن
dispatch
اعزام کردن
dispatch
اعزام داشتن
dispatches
اعزام داشتن
despatching
اعزام داشتن
dispatches
اعزام کردن
despatching
اعزام کردن
to send away
اعزام داشتن
unattached
اعزام نشده
despatches
اعزام داشتن
troop program
برنامه تشکیل یکانها
relief in place
تعویض یکانها در محل
redezvous
محل تلاقی یکانها
force development
برنامه تشکیل یکانها
separation
مستقل شدن یکانها
separations
مستقل شدن یکانها
collective call sign
معرف مشترک یکانها
rendezvous area
نقطه الحاق یکانها
logistics
عمل تدارک یکانها
administrations
اداره امور یکانها
administration
اداره امور یکانها
employment
به کار بردن یکانها
disbands
انحلال رسمی یکانها
disbands
منحل کردن یکانها
disbanding
انحلال رسمی یکانها
disband
انحلال رسمی یکانها
disbanding
منحل کردن یکانها
logistical
مربوط به اماد یکانها
disband
منحل کردن یکانها
to send upon an e
به سفارت اعزام کردن
committing
اعزام داشتن برای
he was sent to england
به انگلیس اعزام کردند
despatch
ارسال کردن اعزام
transfer station
محل اعزام افراد
dispatcher
اعزام کننده امکانات
afforcement
اعزام نیروی امداد
committed
اعزام داشتن برای
commits
اعزام داشتن برای
commit
اعزام داشتن برای
sick slip
برگ اعزام به بیمارستان
detaches
زیرامر قرار دادن یکانها
detach
زیرامر قرار دادن یکانها
fast shuttle
تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
detaching
زیرامر قرار دادن یکانها
force development
برنامه تامین یا بسیج یکانها
redeployment
تغییر مکان دادن یکانها
attachment
منتصب کردن یکانها انتصاب
chopped
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chop
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
interservice
بین یکانها در حین خدمت
rotation
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
disposition
استقرار یکانها و اماد درمنطقه
dispatchment
ارسال
[اعزام]
[گسیل]
[فرستادن ]
delegation
اعزام نماینده هیات نمایندگی
sending state
کشور اعزام کننده پرسنل
delegations
اعزام نماینده هیات نمایندگی
movement control
کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
tent striking
فرمان اماده حرکت شدن یکانها
fire restriction
محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
debarkation
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
common user items
اقلام مشترک المصرف بین یکانها
adjutant's call
احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
demand accommodation
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
parting shots
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shot
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
troop test
ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
gap filler
یکان پوشاننده شکافها یارخنههای بین یکانها
probationers
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
The convicts are being sent to concentration camps .
محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
probationer
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency establishment
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
unit citation
جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
dispatch route
جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
oblique compartment
قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
marshalling
تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
replaces
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
tactician
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
rallying points
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
deploy
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
army training test
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
developments
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
consul
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
disciplinary control board
کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com