English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
English Persian
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
Other Matches
duty roster دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
tricked نوبت نگهبانی
tricking نوبت نگهبانی
trick نوبت نگهبانی
first dogwatch نوبت نگهبانی عصر
set the watch تنظیم نگهبانی
air register تنظیم نوبت پرواز
journalize در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sentinel دیده ور نگهبانی نگهبانی دادن
sentinels دیده ور نگهبانی نگهبانی دادن
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
intermit نوبت داشتن نوبت شدن
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
awakens بیدار کردن
wakens بیدار کردن
wakened بیدار کردن
arousing بیدار کردن
wakening بیدار کردن
arouses بیدار کردن
daw بیدار کردن
take to بیدار کردن
aroused بیدار کردن
arouse بیدار کردن
awaken بیدار کردن
waken بیدار کردن
to stand sentinel نگهبانی کردن
chaperone نگهبانی کردن
chaperones نگهبانی کردن
chaperon نگهبانی کردن
escort نگهبانی کردن
escorted نگهبانی کردن
escorting نگهبانی کردن
sentinel نگهبانی کردن
escorts نگهبانی کردن
sentinels نگهبانی کردن
chaperons نگهبانی کردن
wake از خواب بیدار کردن رد پا
wakes از خواب بیدار کردن رد پا
rewake دوباره بیدار کردن
rouse out بیدار کردن افراد
waked از خواب بیدار کردن رد پا
look out نگهبانی کردن موافب بودن
roundest نوبت گرد کردن
round نوبت گرد کردن
blotter دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
engineering office دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
notary office دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
blotters دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
induction station دفتر استخدام دفتر پذیرش
guard محافظت کردن نگهبانی کردن
guarding محافظت کردن نگهبانی کردن
guards محافظت کردن نگهبانی کردن
civilian internee information bureau دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
write-off از دفتر خارج کردن
write-offs از دفتر خارج کردن
write off از دفتر خارج کردن
natarize دفتر اسناد رسمی را اداره کردن
to marry at a registry office در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
matriculating در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculate در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculates در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculated در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
concurrent اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
calibrating تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
stet processus گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
compensates تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
set out شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
compensate تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
awakes بیدار
awaking بیدار
awakened بیدار
awake بیدار
open eyed بیدار
woke بیدار شد
awoke بیدار
wakeful بیدار
wakeing بیدار
regularising تنظیم کردن
calibrate تنظیم کردن
formulated تنظیم کردن
adjustments تنظیم کردن
set up تنظیم کردن
regiment تنظیم کردن
regiments تنظیم کردن
formulating تنظیم کردن
formulates تنظیم کردن
formulate تنظیم کردن
regularize تنظیم کردن
frame تنظیم کردن
to draw up تنظیم کردن
to draw out تنظیم کردن
to put in to shape تنظیم کردن
attend تنظیم کردن
attends تنظیم کردن
tunes تنظیم کردن
lineup تنظیم کردن
regularised تنظیم کردن
regularized تنظیم کردن
regularizes تنظیم کردن
regularizing تنظیم کردن
tune تنظیم کردن
make out تنظیم کردن
attending تنظیم کردن
regulate تنظیم کردن
regulated تنظیم کردن
classifying تنظیم کردن
calibrated تنظیم کردن
adjust تنظیم کردن
lay down تنظیم کردن
to make out تنظیم کردن
to set out تنظیم کردن
calibrates تنظیم کردن
redact تنظیم کردن
classify تنظیم کردن
classifies تنظیم کردن
regularises تنظیم کردن
adjusting تنظیم کردن
adjustment تنظیم کردن
regulates تنظیم کردن
regulating تنظیم کردن
adjusts تنظیم کردن
calibrating تنظیم کردن
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
wardenship نگهبانی
watching نگهبانی
watch نگهبانی
trick نگهبانی
watches نگهبانی
tricking نگهبانی
protectorship نگهبانی
tricked نگهبانی
out post نگهبانی
watched نگهبانی
adjusting مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
waken بیدار شدن
wakens بیدار شدن
awake بیدار ماندن
awakens بیدار شدن
awakes بیدار شدن
broad a wake کاملا بیدار
waker بیدار کننده
awakener بیدار کننده
awaken بیدار شدن
wide awake کاملا بیدار
awaking بیدار ماندن
awaking بیدار شدن
awakes بیدار ماندن
to stay up بیدار ماندن
awake بیدار شدن
wanener بیدار کننده
sit up بیدار ماندن
to be up بیدار بودن
awakening بیدار کننده
hypnopompic خواب و بیدار
wide-awake کاملا بیدار
sit up <idiom> بیدار نشستن
wakening بیدار شدن
to wake بیدار شدن
to wake up بیدار شدن
wakened بیدار شدن
night bird مرغ شب بیدار
reconstituted تنظیم مقیاس کردن
pre-setting از پیش تنظیم کردن
reconstituting تنظیم مقیاس کردن
set the clock ساعت را تنظیم کردن
adjustments تنظیم و میزان کردن
pre-set از پیش تنظیم کردن
pre-sets از پیش تنظیم کردن
draw up کارها را تنظیم کردن
spots تنظیم تیر کردن
spot تنظیم تیر کردن
ranging تنظیم کردن اسلحه
preset از پیش تنظیم کردن
tune up موتور را تنظیم کردن
ranging تنظیم تیر کردن
reconstitutes تنظیم مقیاس کردن
reconstitute تنظیم مقیاس کردن
guarding نگهبانی دادن
first watch نگهبانی شامگاه
sentries قراول نگهبانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com