Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
he did not open his lips
دهان نگشود سخن نگفت
Other Matches
he did not open his lips
لب نگشود
slaver
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
She said nothing . She didnt say any thing
هیچ ( هیچه ) نگفت
i had hom there
اینجادیگر چیزی نگفت
slaver
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
Hasn't anyone told you?
هیچ کس به شما چیزی نگفت؟
Hasn't anyone told you?
کسی به شما چیزی نگفت؟
rictus
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
stomal
دهان دار وابسته به دهان
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
expired air method
روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
puss
دهان
potato box
دهان
astomatal
بی دهان
astomatous
بی دهان
mouths
دهان
mouthing
دهان
mouthed
دهان
mouth
دهان
unmuffle
دهان
gob
دهان
chops
دهان
slobbering
اب دهان
polystome
دهان
saliva
اب دهان
jibbed
دهان
jibbing
دهان
spittle
اب دهان
jibs
دهان
OS
دهان
gobs
دهان
jib
دهان
polystomatous
دهان
slobber
اب دهان
slobbered
اب دهان
slobbers
اب دهان
mouthy
دهان دار
mouthing
در دهان گذاشتن
spit
اب دهان خدو
stomatitis
ورم دهان
microstomous
کوچک دهان
mouthed
در دهان گذاشتن
spits
اب دهان خدو
insalivate
اب دهان زدن به
mouth
در دهان گذاشتن
to shut up
دهان بستن
widemouthed
دهان باز
neb
پوزه دهان
toho
دهان ببر
mouths
در دهان گذاشتن
cyclostomate
دهان گرد
orals
از راه دهان
cyclostomatous
دهان گرد
astomatal
فاقد دهان
throats
صدا دهان
throat
صدا دهان
stoma
شکاف دهان
fomalhaut
دهان ماهی
peroral
از راه دهان
oral
از راه دهان
stomatal
دهان دار
stomatal
وابسته به دهان
stomatic
شبیه دهان
openmouthed
دهان باز
stomatology
دهان پزشکی
stomatous
دهان دار
gymnostomous
برهنه دهان
rictus
چاک دهان
mouth-watering
دهان آب انداز
halitosis
گند دهان
scolds
ادم بد دهان
scolded
ادم بد دهان
scold
ادم بد دهان
slobbering
دهان را اب انداختن
slobbers
دهان را اب انداختن
slobbered
دهان را اب انداختن
slobber
دهان را اب انداختن
palates
سقف دهان
palate
سقف دهان
reek
بخار دهان
reeked
بخار دهان
reeking
بخار دهان
gags
دهان باز کن
fetid
گند دهان
gagging
دهان باز کن
gagged
دهان باز کن
mouthwashes
دهان شویه
mouthwash
دهان شویه
mum's the word
<idiom>
دهان قرص
reeks
بخار دهان
say a mouthful
<idiom>
حرف دهان پر کن
gag
دهان باز کن
toadfish
ماهی دهان گشاددریایی
sound off
مزه دهان کسیرافهمیدن
halitosis
بدبویی دهان
[پزشکی]
xerostomia
خشکی دهان
[پزشکی]
dry mouth syndrome
خشکی دهان
[پزشکی]
dry mouth
خشکی دهان
[پزشکی]
mouthpart
زائده نزدیک دهان
To muzzle the people.
دهان مردم را بستن
paralysis of the face
لغو یا کجی دهان
orinasal
از دهان و بینی درامده
bad breath
بدبویی دهان
[پزشکی]
fetor oris
بدبویی دهان
[پزشکی]
to escape one's lips
از دهان کسی در رفتن
maw
دهان
[اصطلاح روزمره]
stomatogastric
وابسته به دهان ومعده
jaws
دهان
[اصطلاح روزمره]
chops
دهان
[اصطلاح روزمره]
trap
دهان
[اصطلاح روزمره]
gob
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
spiracular
شبیه سوراخ دهان
yap
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
screw up
غنچه کردن دهان
mush
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
bazoo
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
pie hole
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
cake-hole
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
throw to the wolves
<idiom>
به دهان گرگ انداختن
swearer
ادم بد دهان وفحاش
muzzled
دهان بند دهنه
mugging
ساده لوح دهان
mugs
ساده لوح دهان
drool
اب از دهان تراوش شدن
drooled
اب از دهان تراوش شدن
drools
اب از دهان تراوش شدن
ejaculate
از دهان بیرون پراندن
ejaculated
از دهان بیرون پراندن
spits
اب دهان پرتاب کردن
ejaculating
از دهان بیرون پراندن
trap
نیرنگ فریب دهان
mugged
ساده لوح دهان
mug
ساده لوح دهان
gags
دهان بند بستن
muzzles
دهان بند دهنه
muzzling
دهان بند دهنه
spit
اب دهان پرتاب کردن
gagging
دهان بند بستن
gagged
دهان بند بستن
gag
دهان بند بستن
squiggles
در دهان قرقره کردن
squiggle
در دهان قرقره کردن
muzzle
دهان بند دهنه
slobbers
اب دهان روان ساختن
aboral
نقطه مقابل دهان
fullmouthed
دارای دهان کامل
slobber
اب دهان روان ساختن
fondants
شیرینی ای که در دهان اب میشود
fish fag
زن بدزبان یابد دهان
drooling
اب از دهان تراوش شدن
fondant
شیرینی ای که در دهان اب میشود
hagfish
مارماهی دهان گرد
blurt
از دهان بیرون انداختن
slobbered
اب دهان روان ساختن
ejaculates
از دهان بیرون پراندن
slobbering
اب دهان روان ساختن
Wellington
چکمه دهان گشاد
clump block
قرقره دهان گشاد
socket
کام
[سقف دهان]
he has a loose tongue
دهان لقی دارد
To sound someone out . To feel someones pulse .
مزه دهان کسی را فهمیدن
gape
نگاه خیره با دهان باز
gaping
نگاه خیره با دهان باز
gaped
نگاه خیره با دهان باز
to gape
با خیره دهان باز کردن
Hand, foot and mouth disease
[HFMD]
بیماری دست، پا و دهان
[پزشکی]
gapes
نگاه خیره با دهان باز
a hand to mouth existence
<idiom>
دست به دهان زندگی کردن
cyclostomate
وابسته به جانور دهان گرد
stomatitis
ورم مخاط دهان ولثه
cyclostomatous
وابسته به جانور دهان گرد
cyclostome
جانور از راسته دهان گردان
saliva test
ازمایش بزاق دهان اسب
aftertaste
اثر و طعم غذا در دهان
aftertastes
اثر و طعم غذا در دهان
living from hand to mouth
<idiom>
دست به دهان زندگی کردن
hand to mouth reaction
واکنش دست به دهان بردن
muffles
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
jump into the lion's mouth
<idiom>
خود را توی دهان افعی انداختن
slobbering
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbers
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
bits
میله فلزی داخل دهان اسب
canker sore
زخم وقرحه کوچک مخصوصادر دهان
muffle
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffling
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
bit
میله فلزی داخل دهان اسب
agape
مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
It melts in the mouth
در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
open hearth
کوره فولاد سازی دهان باز
To be flabbergasted (bewildered).
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
slobber
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
To do something the hard way . to do something in a roundabout way.
لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
face hold
گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
slobbered
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
respirator
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
respirators
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
foul hooked
ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
granulose
ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com