English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (4 milliseconds)
English Persian
jet دهنه
jets دهنه
jetted دهنه
jetting دهنه
line دهنه
lines دهنه
harness دهنه
harnessed دهنه
harnessing دهنه
span دهنه
spanned دهنه
spanning دهنه
spans دهنه
shed دهنه [فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
Other Matches
hard mouthed بد دهنه
mouthing دهنه زدن
to draw rein دهنه را نگاهداشتن
the open of a street دهنه خیابان
bits لجام دهنه
fang دهنه ی اچار
mouth دهنه زدن
mouthed دهنه زدن
bit لجام دهنه
cabiler قطر دهنه
mouths دهنه زدن
head دهنه ابزار
beak دهنه لوله
beaks دهنه لوله
fangs دهنه ی اچار
muzzles دهان بند دهنه
gap دهنه جای باز
gaps دهنه جای باز
muzzle دهان بند دهنه
muzzled دهان بند دهنه
pull a horse دهنه اسب را کشیدن
muzzling دهان بند دهنه
lugging گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
give rein ازاد گذاشتن دهنه اسب
lugs گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
lug گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
lugged گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
narrowing بهم کشیدگی ساقه یا دهنه جوراب
astragal چنبره برجسته نزدیک دهنه توپ
He hitched the horse to a tree. دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
intercolumniation دهنه بین ستونها بر حسب قطر ستون
screens تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
pull ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pulls ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
eustyle [دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
bridges دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com