Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
epitasis
دوره بحرانی وشدت مرض
Other Matches
critical period
دوره بحرانی
critical coupling
کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
blustered
باسختی وشدت وسروصداوزیدن
blustering
باسختی وشدت وسروصداوزیدن
bluster
باسختی وشدت وسروصداوزیدن
blusters
باسختی وشدت وسروصداوزیدن
hammer and tongs
باخشونت وشدت عمل بسیار
cooling-off periods
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregna
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
satyagraha
اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
colporteur
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
decretory
بحرانی
climacteric
بحرانی
critical limit
حد بحرانی
decretive
بحرانی
acute
بحرانی
critical
بحرانی
marginal
بحرانی
critical depth
عمق بحرانی
critical pressure
فشار بحرانی
critical region
ناحیه بحرانی
critical region
منطقه بحرانی
critical point
نقطه بحرانی
critical height
ارتفاع بحرانی
nicks
موقع بحرانی
critical
حیاتی بحرانی
critical height
بلندی بحرانی
critical point
نقطه بحرانی
critical isotherm
هم دمای بحرانی
critical magnitude
اندازه بحرانی
critical mass
جرم بحرانی
critical path
مسیر بحرانی
critical resistance
مقاومت بحرانی
critical speed
سرعت بحرانی
cretical flow
جریان بحرانی
critical damping
میرائی بحرانی
critical damping
خفیدگی بحرانی
critical current
شدت بحرانی
critical coupling
تزویج بحرانی
exigent
فشاراور بحرانی
critical assembly
ترتیب بحرانی
critical area
ناحیه بحرانی
critical angle
زاویه بحرانی
critical amplification
تقویت بحرانی
critical altitude
ارتفاع بحرانی
critical activity
فعالیت بحرانی
nick
موقع بحرانی
nicked
موقع بحرانی
nicking
موقع بحرانی
juncture
موقع بحرانی
acritical
غیر بحرانی
critical pollution
الودگی بحرانی
critical heat flux
شارحرارتی بحرانی
critical temperature
دمای بحرانی
razor edge
موقعیت بحرانی
critical value
ارزش بحرانی
critical valve
مقدار بحرانی
critical frequency
فرکانس بحرانی
critical flow
جریان بحرانی
critical velocity
سرعت بحرانی
Critical Regonalism
منطقه ی بحرانی
critical density
چگالی بحرانی
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
critical resistance
مقدار مقاومت بحرانی
critically
بطور بحرانی یا وخیم
flood stage
تراز بحرانی طغیان
thermal critical point
نقطه ی بحرانی حرارتی
critical path method
روش مسیر بحرانی
critical wave legth
طول موج بحرانی
critical path analysis
تحلیل مسیر بحرانی
critical grid current
جریان بحرانی شبکه
critical angle of attack
زاویه حمله بحرانی
critical anode distance
فاصله بحرانی اندی
critical concentration
میزان تمرکز بحرانی
critical closing speed
سرعت بحرانی پایین
critical deformation
تغییر شکل بحرانی
critical degree of polymerization
درجه بحرانی بسپارش
critical date
مدت زمان بحرانی
critical grid voltage
ولتاژ بحرانی شبکه
critical grid current
شدت بحرانی شبکه
critical backing pressure
فشار حد خلاء بحرانی
critical infinte cylinder
قطر بحرانی استوانه
critical isotherm
منحنی هم دمای بحرانی
cpm
روش مسیر بحرانی
critical temperature
درجه حرارت بحرانی
critical molecular mass
جرم مولکولی بحرانی
critcal fore pressure
فشار حد خلاء بحرانی
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
to recover from something
ترمیم شدن
[مثال از بحرانی]
critical cooling rate
میزان سرد کنندگی بحرانی
supercritical fluid chromatography
کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
to recover from something
جبران کردن
[مثال از بحرانی]
critical grid bias
ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical heat flux ratio
نسبت شار حرارتی بحرانی
to recover from something
به حالت اول درآمدن
[مثال از بحرانی]
critical build up resistance
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
s.f.c
chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
Every crisis should be viewed
[seen]
as an opportunity.
هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
supercritical fluid chromatography/mass
spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
to turn the corner
<idiom>
بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی
[اصطلاح روزمره]
critical path analysis
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
s.f.c/m.s
mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
curie point
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
zero hour
لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
rimless
بی دوره
stadiums
دوره
stadium
دوره
stadia
دوره
periphery
دوره
Ice Age
دوره یخ
felly
دوره
era
دوره
eras
دوره
peripheries
دوره
perimeter
دوره
rim
دوره
compass
دوره
rims
دوره
one's d.
دوره
rhythms
دوره
instar
دوره
rhythm
دوره
he has run his race
دوره
perimeters
دوره
careering
دوره
cycled
دوره
careered
دوره
epoch
دوره
epochs
دوره
cycle
دوره
cycles
دوره
felloe
دوره
phase
دوره
careers
دوره
phased
دوره
phases
دوره
pooled
دوره
terming
دوره
circuits
دوره
circuit
دوره
career
دوره
edge
دوره
edges
دوره
pools
دوره
contemporaries
هم دوره
contemporary
هم دوره
pool
دوره
bordering
دوره
course
: دوره
bordered
دوره
border
دوره
to have ones fling
دوره
courses
: دوره
setting up
دوره
reviewal
دوره
sets
دوره
term
دوره
set
دوره
termed
دوره
outlines
دوره
outlining
دوره
period
دوره
session
دوره
coursed
: دوره
sessions
دوره
outlined
دوره
periods
دوره
outline
دوره
periodicity
دوره
time span
دوره زمان
tip circle
دوره نوک
to serve apprenticeship
دوره شاگردی
trivium
دوره نخستین
occupancy cycle
دوره سکونت
trimester
دوره سه ماهه
continous cycle
دوره بی وقفه
contract period
دوره قرارداد
colportage
دوره گردی
to run over
دوره کردن
the rim of a wheel
دوره چرخ
transition period
دوره گذار
transition period
دوره انتقال
triennium
دوره سه ساله
critical period
دوره شاخص
crier
دوره گرد
conducting period
دوره رسانایی
trochoid
دوره گرد
period
دوره زمان
time period
دوره زمان
three-month period
دوره سه ماهه
quarterly period
دوره سه ماهه
on probation
در دوره ازمایشی
cheap jack
دوره گرد
period/stretch/lapse of time
دوره زمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com