Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
offshore |
دور از ساحل قسمت ساحلی دریا |
|
|
Other Matches |
|
beach marker |
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل |
ship to shore |
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل |
continental shelf |
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود |
shorelines |
خط ساحل یا خط ساحلی |
shoreline |
خط ساحل یا خط ساحلی |
seacoast |
ساحل دریا |
sea coast |
ساحل دریا |
shore |
ساحل دریا |
seashore |
ساحل دریا |
shores |
ساحل دریا |
seashores |
ساحل دریا |
seebreeze |
باد از دریا به ساحل |
shelf |
سراشیب ساحل دریا |
foreshores |
لبه جلوی ساحل دریا |
foreshore |
لبه جلوی ساحل دریا |
rill |
جوی کوچک شیارهای ساحلی دریا جاری شدن |
offshore |
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها |
barrier light |
نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی |
beach organization |
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی |
beach diagram |
طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی |
beach party |
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل |
piloting |
ناوبری در کنار ساحل ناوبری ساحلی و رودخانهای |
benthic division |
قسمت بندی لایههای دریا |
foul ground |
قسمت حاوی ته نشینهای ته دریا |
coastal convoy |
ستونهای حمل و نقل ساحلی ستونهای حمل بار از کشتی به ساحل |
stick |
یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند |
hard beach |
قسمت مستحکم ساحل یا اسکله اسکله روسازی شده |
shore to shore movement |
عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر |
shore patrol |
انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی |
onshore |
روی ساحل متوجه بطرف ساحل |
inshore |
بطرف ساحل جلو ساحل |
contiguous zone |
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد |
defense coastal area |
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی |
neap tide |
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا |
isovelocity |
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا |
coast pilot |
کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی |
mean sea level |
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا |
butt |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
butted |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
butts |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
approach lane |
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل |
terneplate |
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع |
ecphora |
پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.] |
terne |
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع |
quartersaw |
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن |
shuttling |
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو |
plank |
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری |
long bone |
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند |
base section |
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی |
cross disbursing |
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات |
sections |
قسمت قسمت کردن برش دادن |
section |
قسمت قسمت کردن برش دادن |
holding anchorage |
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا |
fanfold |
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد |
executing agency |
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی |
shuttles |
قسمت قسمت حرکت کردن |
shuttle |
حمل کردن قسمت به قسمت |
shuttles |
حمل کردن قسمت به قسمت |
shuttled |
قسمت قسمت حرکت کردن |
shuttled |
حمل کردن قسمت به قسمت |
shuttle |
قسمت قسمت حرکت کردن |
bridge head |
سر پل ساحلی |
sea board |
خط ساحلی |
offing |
اب ساحلی |
coastal |
ساحلی |
beach head |
سر پل ساحلی |
seasider |
ساحلی |
coastline |
خط ساحلی |
inshore water |
اب ساحلی |
strandline |
خط ساحلی |
inshore |
ساحلی |
bridgehead line |
خط سر پل ساحلی |
coastlines |
خط ساحلی |
foreshore |
کمربند ساحلی |
foreshores |
کمربند ساحلی |
territorial waters |
ابهای ساحلی |
coastal route |
مسیر ساحلی |
coastguard |
گارد ساحلی |
coastal patrol |
گشتی ساحلی |
barrier light |
نورافکن ساحلی |
coastal zone |
منطقه ساحلی |
tidewater |
خط ساحلی کشند اب |
coastguards |
گارد ساحلی |
marinas |
تفرجگاه ساحلی |
inshore current |
جریان اب ساحلی |
shore stablishment |
تاسیسات ساحلی |
inshore water |
ابهای ساحلی |
groyne |
سد یا دیواره ساحلی |
shore patrol |
پلیس ساحلی |
shore boat |
تاکسی ساحلی |
marina |
تفرجگاه ساحلی |
inshorepatrol |
گشتی ساحلی |
land breeze |
باد ساحلی |
intermediate type submarine cable |
کابل ساحلی |
territorial sea |
دریای ساحلی |
shore patrol |
دژبان ساحلی |
landing craft |
کرجی ساحلی |
sea dike |
دیوار ساحلی |
costal frontier |
مرز ساحلی |
over the beach operations |
عملیات ساحلی |
inshore current |
جریانات ساحلی |
cabotage |
کشتیرانی ساحلی |
beach exit |
گذرگاه ساحلی |
beach exit |
معبر ساحلی |
beach obstacle |
مانع ساحلی |
littoral |
ناحیه ساحلی |
beach face |
کمربند ساحلی |
coastal artillery |
توپخانه ساحلی |
quays |
دیوار ساحلی |
martello |
قلعه ساحلی |
coast defence |
پدافند ساحلی |
dune |
توده شن ساحلی |
links |
تپه ساحلی |
beach reserves |
ذخایر ساحلی |
cabotage |
تجارت ساحلی |
quay |
دیوار ساحلی |
coastal frontier |
حدود ساحلی |
beach organization |
یکان ساحلی |
coast station |
ایستگاه ساحلی |
beach matting |
کف پوش ساحلی |
beach patrol |
گشتی ساحلی |
beach patrol |
نگهبان ساحلی |
beach erosion |
فرسایش ساحلی |
boat telephone |
تلفن ساحلی |
shore erosion |
فرسایش ساحلی |
beach minefield |
میدان مین ساحلی |
coastal route |
راه ابی ساحلی |
coastal frontier |
نوار مرزی ساحلی |
beach group |
گروه خدمات ساحلی |
sanbar |
دیوار شنی ساحلی |
costal frontier |
نوار مرزی ساحلی |
beach matting |
تور سیمی ساحلی |
continental shelf |
حد ساحلی فلات قاره |
beach support area |
منطقه پشتیبانی ساحلی |
out port |
ساحلی مورد استفاده سر پل |
lidos |
میعادگاه قشنگ ساحلی |
levee |
دیواره ساحلی رودخانه |
coaster |
کشتی ویژه خط ساحلی |
barrier reef |
مرجان سنگ ساحلی |
cabotage |
کشتی رانی ساحلی |
coasters |
کشتی ویژه خط ساحلی |
coastal navigation, coasting |
حمل و نقل ساحلی |
cabotage |
حمل ونقل ساحلی |
beachmaster's unit |
یکان لجستیک ساحلی |
lido |
میعادگاه قشنگ ساحلی |
battalion landing team |
تیم ساحلی گردان |
beach flag |
پرچم مشخصه ساحلی |
beach dump |
انبار موقت ساحلی |
public relations officers |
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی |
public relations officer |
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی |
detachments |
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه |
detachment |
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه |
phalarope |
مرغ ساحلی نوک دراز |
cay |
تخته سنگ ساحلی درجزیره |
piloting |
ناوبری در کنار ابهای ساحلی |
beach reserves |
ذخایر موجود دربارانداز ساحلی |
tideland |
زمین ساحلی دستخوش جزرومد |
Goa |
ایالتی ساحلی در غرب هندوستان |
littoral law |
قوانین مربوط به ابهای ساحلی |
coastal refraction |
انعکاس ساحلی امواج رادیویی |
coastel low |
قوانین مربوط به ابهای ساحلی |
surfbird |
مرغ ساحلی سواحل اقیانوس ارام |
beach unit |
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی |
coves |
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه |
shore party |
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی |
cove |
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه |
army nurse corps |
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی |
enlisted section |
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد |
landside |
ساحل |
causey |
ساحل |
beach |
ساحل |
shores |
ساحل |
shore |
ساحل |
brae |
ساحل |
coasts |
ساحل |
rivage |
ساحل |
sea shore |
ساحل |
beached |
ساحل |
littoral |
ساحل |
ashore |
به ساحل |
coast |
ساحل |
bank |
ساحل |
beaches |
ساحل |
banks |
ساحل |
layig up position |
موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی |
riviera |
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه |
willet |
مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار |
intracoastal sealift |
سیستم حمل و نقل دریایی ساحلی در عملیات |
sea frontiers |
مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی |
beached |
زدن به ساحل |
back beach |
ساحل جزرو مد |
backshore |
ساحل جزرو مد |
beach |
ساحل شنی |
coastward |
درامتداد ساحل |
beach |
زدن به ساحل |
coastwards |
بطرف ساحل |
beached |
ساحل شنی |
hard beach |
ساحل مستحکم |
low lander |
ساحل نشین |
stethe |
ساحل رودخانه |