Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (4 milliseconds)
English	Persian
attachment plug	دوشاخه ارتباط
Other Matches
lamp holder plug	سرپیچ دوشاخه سرخود دوشاخه سرپیچ لامپ
teleconferencing	ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link	ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out	وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
pitchfork	دوشاخه
pitchforks	دوشاخه
fork	دوشاخه
knees	دوشاخه
knee	دوشاخه
plug	دوشاخه
tuning forks	دوشاخه
tuning fork	دوشاخه
yoke	دوشاخه
crotch	دوشاخه
crutch	دوشاخه
fork crow	دوشاخه
crutches	دوشاخه
bident	دوشاخه
bicornous	دوشاخه
male connector	دوشاخه نر
forking	دوشاخه
biramous	دوشاخه
crotches	دوشاخه
y junction	دوشاخه
plugs	دوشاخه
bracket	دوشاخه
plugging	دوشاخه
mains plug	دوشاخه برق
bipolar plug	دوشاخه برق
connector plug	دوشاخه رابط
yoke	دوشاخه استقرار
fork lever	اهرم دوشاخه
plugs	دوشاخه برق
double ley stirrup	رکابی دوشاخه
contact plug	دوشاخه برق
safety fork	دوشاخه امنیت
plugging	دوشاخه برق
plug	دوشاخه برق
plug contact	کنتاکت دوشاخه
plug connection	اتصال دوشاخه
plug and socket	دوشاخه و پریز
phono plug	دوشاخه اوایی
telephone plug	دوشاخه تلفن
bifurcate	دوشاخه شدن
rca plug	دوشاخه RCA
fork	دوشاخه منشعب شدن
inductance box with plug	جعبه اندوکتانس با دوشاخه
diapason	دوشاخه میزان کوک
forking	دوشاخه منشعب شدن
current tap	سرپیچ دوشاخه خور
coupler plug	دوشاخه وسایل الکتریکی
connecting socket	[دوشاخه متصل کننده]
attachment plug	دوشاخه وسایل برقی
wire pike	دوشاخه سیم کشی
multi contact plug	دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
trunnions	دوپایه یا دوشاخه اتصال
banana jack	مادگی در رادیو برای دوشاخه
crutches	دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
crutch	دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
plug in	دوشاخه را بسیم برق وصل کردن
to plug in	با گذاشتن دوشاخه برق رابجریان انداختن
bifurcate	دوشاخه کردن بدوشاخه منشعب کردن دوشاخهای
relationship	ارتباط
relationships	ارتباط
coherency	ارتباط
coherence	ارتباط
concernment	ارتباط
rapport	ارتباط
communicating	ارتباط
communication	ارتباط
correspondency	ارتباط
enchainment	ارتباط
intercommunication	ارتباط
connexions	ارتباط
liaison	ارتباط
correspondence	ارتباط
correspondences	ارتباط
relation	ارتباط
link	ارتباط
connection	ارتباط
liaisons	ارتباط
correlation	ارتباط
ligature	خط ارتباط
hookup	ارتباط
intercoms	ارتباط داخلی
synchronous communication	ارتباط همزمان
put through	ارتباط پیداکردن
arithmetic relation	ارتباط محاسباتی
relational	ارتباط شرح
relevancy	ربط ارتباط
selective signalling	ارتباط مخصوص
signal communications	ارتباط و مخابرات
agency of communications	منبع ارتباط
subcontrariety	ارتباط قیاسی
intercom	ارتباط داخلی
data communication	ارتباط دادهای
communicated	ارتباط گرفتن
correlation	ارتباط داشتن
communicate	ارتباط گرفتن
wire communication	ارتباط با سیم
visual communication	ارتباط بصری
trunk line cable	کابل ارتباط
telephone communication	ارتباط تلفنی
telecommunication	ارتباط دوربرد
inaccessibility	ارتباط ناپذیری
communicates	ارتباط گرفتن
one sided communication	ارتباط یکسویه
communicable	قابل ارتباط
communication network	شبکه ارتباط
inverse relationship	ارتباط معکوس
communication theory	نظریه ارتباط
extraneousness	عدم ارتباط
extraneity	عدم ارتباط
connexion	ارتباط اتصال
cryptocommunication	ارتباط رمز
disjointedness	عدم ارتباط
disconnection	قطع ارتباط
disconnectedly	بدون ارتباط
disaffiliation	عدم ارتباط
direct relationship	ارتباط مستقیم
data communication	ارتباط داده ها
communicability	ارتباط پذیری
communicability	قابلیت ارتباط
association coefficient	ضریب ارتباط
asynchronous commuinication	ارتباط ناهمزمان
mitwelt	ارتباط با همنوع
background communication	ارتباط پس زمینه
mass communication	ارتباط جمعی
logout	قطع ارتباط
login	قطع ارتباط
logging off	قطع ارتباط
log out	قطع ارتباط
log on	برقراری ارتباط
log off	قطع ارتباط
log in	برقراری ارتباط
intercommunion	ارتباط مشترک
intercommunication	ارتباط داخلی
conversational interaction	ارتباط محاورهای
tie-ins	ارتباط دادن
wires	ارتباط باسیم
juxtaposition	ارتباط اجباری
tie-ins	وسیله ارتباط
wire	ارتباط باسیم
inaccessible	ارتباط ناپذیر
communication	ارتباط و مخابرات
telecommunications	ارتباط تلگرافی
telecommunications	ارتباط از دور
association	پیوند ارتباط
connect	ارتباط رخها
connects	ارتباط رخها
bond	ارتباط چسب
associations	پیوند ارتباط
tie in	وسیله ارتباط
logging in	برقراری ارتباط
relevance	ربط ارتباط
tie in	ارتباط دادن
tie-in	ارتباط دادن
communications	ارتباط و مخابرات
tie-in	وسیله ارتباط
female connector	دوشاخه ماده متصل کننده ماده
backgrounds	فعالیت ارتباط دادهای
background	فعالیت ارتباط دادهای
combat liaison	ربط و ارتباط رزمی
cryptocommunication	ارتباط ومخابرات رمزی
interlocks	بهم ارتباط داشتن
interlocking	بهم ارتباط داشتن
liaising	ارتباط پیدا کردن
liaises	ارتباط پیدا کردن
liaised	ارتباط پیدا کردن
interlock	بهم ارتباط داشتن
communication network	شبکه ارتباط و مخابرات
interlocked	بهم ارتباط داشتن
tele communication	ارتباط دور برد
pecking order <idiom>	راه ارتباط بایکدیگر
linkage	اتصال وسیله ارتباط
linkages	اتصال وسیله ارتباط
correlation	ارتباط همبسته کردن
disconnect	قط ع ارتباط بین دو وسیله
liaise	ارتباط پیدا کردن
piezoelectric	ارتباط در بعضی موادکریستالی
disconnecting	قط ع ارتباط بین دو وسیله
inconsequence	فقدان ارتباط منطقی
mass media	وسایل ارتباط جمعی
communicate	ارتباط برقرار کردن
incommunicado	بدون وسایل ارتباط
landing signal officer	افسر ارتباط فرود
telepathy	ارتباط افکار با یکدیگر
disrelation	عدم ارتباط بی ارتباطی
disconnects	قط ع ارتباط بین دو وسیله
relevant	آنچه ارتباط مهمی دارد
communicates	مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
extrajudicial	بدون ارتباط به موضوع دعوی
electronic security	رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
groups	کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
group	کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
coherent	دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
dealing	مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
intercommunication system	ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
twin sideband	ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
primary	خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com