Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (42 milliseconds)
English
Persian
bicycle
دوچرخه سواری کردن
bicycles
دوچرخه سواری کردن
to go by bicycle
دوچرخه سواری کردن
to ride a bicycle
دوچرخه سواری کردن
to bike
دوچرخه سواری کردن
[اصطلاح روزمره]
Other Matches
cycling
دوچرخه سواری
velodrome
پیست دوچرخه سواری
bicycle path
مسیر دوچرخه سواری
stage race
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
australian pursuit
مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
italian pursuit
مسابقه تعقیبی تیمی دوچرخه سواری از 2 تا 5 نفر
banking track
انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
point race
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
kermesse
مسابقه دوچرخه سواری 3 تا5 مایل در شهر و خارج
pursuits
مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
pursuit
مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
madison
مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
miss and out
مسابقه دوچرخه سواری بین 3 نفر یا بیشتر که نفر اخرحذف میشود
banked track
پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
bell lap
زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
jumbled
سواری کردن
saddled
سواری کردن
saddles
سواری کردن
saddle
سواری کردن
to take a drive
سواری کردن
to take a ride
سواری کردن
jumbles
سواری کردن
jumble
سواری کردن
jumbling
سواری کردن
drives
سواری کردن کوبیدن
drive
سواری کردن کوبیدن
burn off
خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
[Could I]
give you a lift?
[colloquial]
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
to offer somebody a lift
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
slides
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slide
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
caroche
نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
scooters
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
scooter
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
bicycle
دوچرخه
carts
دوچرخه
carting
دوچرخه
carted
دوچرخه
cart
دوچرخه
bike
دوچرخه
bikes
دوچرخه
bicycles
دوچرخه
two wheel tractor
تراکتور دوچرخه
velocipede
دوچرخه پایی
cyclist
دوچرخه سوار
cyclists
دوچرخه سوار
buglet
بوق دوچرخه
tandem
دوچرخه دونفری
folding bicycle
دوچرخه تاشو
motor-assisted pedal cycle
[British English]
دوچرخه موتوردار
tandems
دوچرخه دونفری
bicycle kick
پای دوچرخه
bicycle
دوچرخه پایی
bicycle pump
تلمبه دوچرخه
bicyclist
دوچرخه سوار
cartwright's shop
دوچرخه سازی
biker
دوچرخه سوار
caisson
ارابه دوچرخه
push bike
دوچرخه پایی
push bikes
دوچرخه پایی
bicycles
دوچرخه پایی
cycle track
راه دوچرخه رو
hansoms
درشکه دوچرخه
bicycle path
راه دوچرخه رو
handle bar
دسته دوچرخه
cabriolet
درشکه دوچرخه
hansom
درشکه دوچرخه
full-suspension bike
دوچرخه کاملا معلق
bikes
مخفف bicycle دوچرخه
motor cycle
دوچرخه موتوردار موتورسیکلت
to walk a bicycle
دوچرخه را با دست بردن
gearwheel
چرخ رکاب دوچرخه
wheelsman
دوچرخه سوار شراعبان
bike
مخفف bicycle دوچرخه
shay
درشکه دوچرخه دونفره
wheelman
دوچرخه سوار شراعبان
She wobbled on her bike.
او
[زن]
روی دوچرخه خود می لرزید.
motor paced
حرکت اتومبیل جلو دوچرخه
peloton
گروه دوچرخه سواران جادهای
tilbury
درشکه روباز سبک دوچرخه
to hop on your bicycle
روی دوچرخه خود جهیدن
fixie bicycle
[fixie , one-gear bike without brakes]
دوچرخه تک دنده
[با چرخ آزاد]
trailers
یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
cyclo cross
مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
I bought the bicycle on impulse .
یکدفعه زد بکله ام واین دوچرخه راخریدم
It was wrong of you to take the bicycle .
کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
ralliear
یکجور گردونه سبک دوچرخه وچهارنفری
trailer
یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
To dismount from a horse(bicycle).
از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
Woman sitting on the man
کیر سواری
riding
سواری
rides
سواری
driving
سواری
ride
سواری
He fell off his bike and bruised his knee.
او
[مرد]
از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته
[کبود]
شد.
I'm saving up for a new bike.
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
fixed-gear bicycle
دوچرخه دنده ثابت
[بدون چرخ آزاد]
passenger car
اتومبیل سواری
passenger car trailer
تریلرخودروی سواری
horsemanship
اسب سواری
hackney
اسب سواری
saddle horse
اسب سواری
manege
اسب سواری
auto
ماشین سواری
equitation
هنراسب سواری
surfriding
موج سواری
surfing
موج سواری
hacking jackets
کت اسب سواری
hacking jacket
کت اسب سواری
troopers
اسب سواری
trooper
اسب سواری
surf
موج سواری
jockeying
اسب سواری
roadster
اسب سواری
saddler
اسب سواری
skim boarding
موج سواری
autos
ماشین سواری
surf riding
موج سواری
motorcar
خودرو سواری
roadsters
اسب سواری
amaxophobia
سواری هراسی
top boot
چکمه سواری
equestrian
مربوط به اسب سواری
drives
رانش سواری دوندگی
to give somebody a lift
به کسی سواری دادن
to give somebody a ride
به کسی سواری دادن
sailable
قابل سواری دردریا
surfboards
تخته موج سواری
joo choo seogi
ایستادن اسب سواری
surfboard
تخته موج سواری
cavalcade
سواری گردش سواره
hacking
اسب سواری تفریحی
habit
لباس سواری زنانه
surfmanship
مهارت در موج سواری
jodhpur
شلوار چسبان سواری
nag
اسب کوچک سواری
manege
اموزشگاه اسب سواری
motor road
جاده موتور سواری
outride
در سواری پیش افتادن از
troopers
اسب سواری نظامی
nags
اسب کوچک سواری
habits
لباس سواری زنانه
trooper
اسب سواری نظامی
harness horse
اسب سواری یا بارکش
riding habits
جامه سواری زنانه
to learn to ride
سواری یاد گرفتن
drive
رانش سواری دوندگی
riding habit
جامه سواری زنانه
cavalcades
سواری گردش سواره
nagged
اسب کوچک سواری
dog cart
یکجورگردونه دوچرخه که کرسیهای ان پشت بپشت گذاشته شده وبرای
golf cart
گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
charreada
سواری مکزیکی اسب وحشی
to get a ride with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
to get a lift from somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
body surf
موج سواری بدون تخته
eventing
انواع مسابقه اسب سواری
rodeo
مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
to get a lift with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
hotdogging board
تخته کوتاه موج سواری
to hitch a lift
[ride]
from somebody
سواری شدن
[در خودروی کسی]
ap joo choom
ایستادن اسب سواری بجلو
malibu
تخته فایبرگلاس موج سواری
stick
تخته موج سواری شلاق
windsurfers
تخته موج سواری با بادبان
freestyle
موج سواری بامانور ازاد
windsurfing
موج سواری با تخته و بادبان
equitation
هنر سواری و مهار اسب
rodeos
مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
windsurfer
تخته موج سواری با بادبان
wake surfing
موج سواری بدنبال قایق
ride
[American E]
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
barge
تخته بزرگ موج سواری
lift
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
to stand treat
هزینه مهمانی یا سواری رادادن
barges
تخته بزرگ موج سواری
barged
تخته بزرگ موج سواری
nose
دماغه جلویی تخته موج سواری
saddle bronc riding
سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
surf off
دور نهایی مسابقه موج سواری
bodysurfing
موج سواری روی سینه وشکم
noses
دماغه جلویی تخته موج سواری
haute ecole
تمرین اسب سواری از روی مانع
junk surf
امواج نامناسب برای موج سواری
suck wheels
رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
to ride one's horse to death
اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
catch a rail
برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
this ground rides soft
این زمین برای سواری نرم است
tubing
ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
tourist trophy
مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
to tilt at the ring
سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
hang ten
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
blown out
رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
stall
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
stalling
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
bareback riding
سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
cheat
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheated
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheats
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
floater
پاس ارام هوایی تخته بزرگ موج سواری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com