English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
The house next door was broken into/burgled/burglarized yesterday. دیروز دزد خانه همسایه را زد.
Other Matches
yesterday دیروز
yesterday morning بامداد دیروز
yester مربوط به دیروز
yesterday morning دیروز صبح
yestreen دیروز عصر
They didnt slaughter any animals yesterday . دیروز کشتار نکردند
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
vicinal همسایه
vicinage همسایه
next door [to] <adv.> همسایه ای
adjoining همسایه
neighbour همسایه
neighbours همسایه
neighbors همسایه
abutting همسایه
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
neighbouring country [British E] ملت همسایه
adjacent مجاور همسایه
neighbourly همسایه وار
immediately next door <adv.> همین همسایه ای
neighbour همسایه شدن با
our next neighhbour همسایه پهلویی ما
neighbors همسایه شدن با
ill neighboured دارای همسایه بد
bordering country کشور همسایه
neighbours همسایه شدن با
neighboring state [American E] کشور همسایه
neighbor همسایه نزدیک
neighboring state [American E] ملت همسایه
neighbouring state دولتهای همسایه
neighbourly در خور همسایه
our neighbour door همسایه پهلویی ما
neighbor همسایه شدن با
collateral همسایه مجاور
neighbouring country [British E] کشور همسایه
abuttals زمین همسایه
bordering country ملت همسایه
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
our next neighhbour همسایه دیوار بدیوارما
The grass is greener on the other side of the hI'll. مرغ همسایه غازه
He is next door. او [مرد] نزد همسایه است.
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
cellular لانه زنبوری خانه خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
He beats his own child to frighten his neighbour. <proverb> بچه خود را مى زند که همسایه بترسد .
love thy neighbour as thyself همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
The grass is always greener on the other side of the fence. <proverb> مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
honey comb خانه خانه کردن
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
range یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
free stroke کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
rest stroke کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
lodged خانه
lodges خانه
home خانه
pieds-a-terre خانه
pied-a-terre خانه
lar خانه
roommate هم خانه
lodge خانه
lares خانه
furnace house خانه
honeycomb خانه خانه
sockets خانه
honeycombs خانه خانه
housing خانه ها
houseroom جا در خانه
her house خانه ان زن
checkered خانه خانه
pigeon hole خانه
houseless بی خانه
shacks خانه
pigeon-hole خانه
shack خانه
pigeon-holes خانه
homes خانه
within doors در خانه
tersellated خانه خانه
dwelling خانه
i was under his roof در خانه
socket خانه
her house خانه اش
double-fronted خانه دو در
cloisonne خانه خانه
domiciles خانه
dwellings خانه
domicile خانه
unsheltered <adj.> بی خانه
rooms خانه
room خانه
cells خانه
cellulated خانه خانه
roommates هم خانه
cell خانه
housed خانه
door to door خانه به خانه
quarterage خانه
cellular خانه خانه
house خانه
materfamilias زن خانه
houses خانه
alveolate خانه خانه
door-to-door خانه به خانه
i wrote home برای خانه
onstead خانه رعیتی
onstead خانه با متعلقات
lupanar فاحشه خانه
luft خانه فرار
landlouper خانه بدوش
mansion house خانه ارباب
insectarium حشره خانه
notbility خانه داری
landloper خانه بدوش
lake0dwelling خانه دریاچهای
majordomo بزرگتر خانه
keep in در خانه ماندن
keep house در خانه ماندن
mistress of the house بانوی خانه
materfamilias بانوی خانه
insectary حشره خانه
materfamilas بانوی خانه
kibitka خانه تاتار
butler pantry ابدار خانه
convalescent home نقاهت خانه
custom house گمرک خانه
dacha خانه ییلاقی
delivery to the home تحویل در خانه
dishouse بی خانه کردن
disorderly house خانه بدنام
disorderly house فاحشه خانه
domatophobia خانه هراسی
domicil مقر خانه
domiciliary مربوط به خانه
domiciliate خانه مسکن
door lock کلید خانه
coffeehouse قهوه خانه
cabana خانه کوچک
camera obscura تاریک خانه
caserne سرباز خانه
chancery دفتر خانه
chequer خانه شطرنج
chop house خوراک خانه
coach house کالسکه خانه
coach house درشکه خانه
coffee house قهوه خانه
coffee room خوارک خانه
coffee shop قهوه خانه
dwelling construction خانه سازی
dwelling house خانه مسکونی
earth house خانه زیرزمینی
house agent دلال خانه
brick yard اجرپز خانه
house to get خانه اجارهای
house to let خانه اجارهای
house top بام خانه
house work خانه داری
household art فن اداره خانه
housewifely خانه دار
housewifery خانه دار
hub or hub by خانه دار
husbandman سرپرست خانه
homemaker خانه دار
frater سفره خانه
freemasons hall فراموش خانه
fuse block خانه فیوز
gambling house قمار خانه
gaming house قمار خانه
goodwife کدبانوی خانه
grummet شاگرد خانه
gynaeceum خانه اندرونی
lupanar جنده خانه
home born خانه زاد
homebred خانه پرورده
opposite the house روبروی خانه
boathouses قایق خانه
reading rooms قرائت خانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com