English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
English Persian
radiation efficiency راندمان تابش
Other Matches
total efficiency راندمان کل
efficiency راندمان
maximum efficiency راندمان حداکثر
transformer efficiency راندمان ترانسفورماتور
combustion efficiency راندمان احتراق
thermal efficiency راندمان حرارتی
high efficiency راندمان بالا
maximum efficiency راندمان بیشینه
nozzle efficiency راندمان نازل
mechanical efficiency راندمان مکانیکی
luminous efficiency راندمان روشنایی
light output ratio of a fitting راندمان نوری
internal efficiency راندمان داخلی
increase of efficiency افزایش راندمان
overall efficiency راندمان کلی
ideal efficiency راندمان ایده ال
energy conversion efficiency راندمان تبدیل انرژی
cruise control کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
radioactivity تابش
lustre تابش
glow تابش
irradiation تابش
shine تابش
glowed تابش
brilliance تابش
glows تابش
radiational تابش
shines تابش
phosphorogenic تابش زا
total radiation تابش کل
erythema تابش
eradiation تابش
radiation of heat تابش
effulgence تابش
effulge تابش
coruscation تابش
isodose هم تابش
fulgency تابش
glints تابش
emissions تابش
glitter تابش
glitters تابش
glittered تابش
glint تابش
glinting تابش
emission تابش
radiation تابش
glinted تابش
energy radiation تابش انرژی
polarized radiation تابش قطبیده
lustreer تابش فروزندگی
radiant intensity شدت تابش
emissivity تابش نسبی
electromagnetic radiation تابش الکترومغناطیسی
radiation constants ثابتهای تابش
radiation pattern الگوی تابش
irradiated تابش دادن
exciting radiation تابش برانگیزاننده
heat radiation تابش گرما
thermal emission تابش حرارتی
radiation laws قوانین تابش
irradiancy درخشندگی تابش
irradiance درخشندگی تابش
radiation field میدان تابش
radiation density تراکم تابش
plane of incidence صفحه تابش
incidence plane صفحه تابش
radiation loss گمگشتگی تابش
sunshine تابش افتاب
radiation intensity شدت تابش
radiation hazard گزند تابش
primary cosmic rays تابش کیهانی
cosmic radiation تابش کیهانی
solarization تابش افتاب
incidence angle زاویه تابش
fluorescence تابش ماهتابی
thermal radiation تابش حرارتی
flash تابش انی
flashes تابش انی
ultraviolet radiation تابش فرابنفش
sheen تابش برق
visible radiation تابش مرئی
irradiation تابش دهی
irradiating تابش دادن
cosmic rays تابش کیهانی
soaking تابش متعادل
irradiate تابش دادن
irradiates تابش دادن
shine فروغ تابش
angle of incidence زاویه تابش
background radiation تابش زمینه
radiometer تابش سنج
black light تابش فرابنفش
flashed تابش انی
bolometri تابش سنجی
spectrum گستره تابش
candescent تابش یاگرما
wave radiation تابش موج
annihilation radiation تابش نابودی
anneal پخت تابش
soft radiation تابش نرم
angle of reflection زاویه تابش
shines فروغ تابش
polarized electromagnetic radiation تابش الکترومغناطیسی قطبیده
flame مشتعل شدن تابش
planck's radiation law قانون تابش پلانک
flames مشتعل شدن تابش
glowed التهاب تابش گداختگی
glow التهاب تابش گداختگی
opalescence تابش قوس و قزحی
net radiation factor ضریب تابش خالص
glows التهاب تابش گداختگی
bolometric magnitude قدر تابش سنجی
radiation of heat انتقال گرمابوسیله تابش
hard radiation تابش یا پرتو سخت
ionizing radiation تابش یونیزه کننده
ionizing radiation تابش یون ساز
blackbody radiation تابش جسم سیاه
kirchhoff radiation law قانون تابش کیرشهف
near ultraviolet radiation تابش فرابنفش نزدیک
continuous background radiation تابش زمینهای پیوسته
variable geometry engine موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
accidentalism اثرات تابش نورمصنوعی براشیاء
dazzling تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled تابش یا روشنی خیره کننده
radioactive پرتو افشان تابش دار
dazzle تابش یا روشنی خیره کننده
photon تنها یک الکترون تابش شود
glare تابش خیره کننده تشعشع
glared تابش خیره کننده تشعشع
glares تابش خیره کننده تشعشع
roentgen واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
thermionic مربوط به تابش الکترونها ازاجسام داغ
sunlight تابش افتاب انعکاس نور خورشید
radiation cooling سرد شدن توسط تابش مستقیم از سطح
angle of incidence زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
roentgenography عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
footcandle واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
delayed neutrons نوترونهای تابش شده از یک هسته برانگیخته در یک پروسه رادیواکتیو
luminescence پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
laser [light amplification by stimulated emission of radiation] لیزر [تقویت نور به روش گسیل القایی تابش] [فیزیک]
photoemissive مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
roentgenogram عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
airglow روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
phototude لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
wein law طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
laser هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
lasers هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
rem مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
hill shading سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
black body radiation تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com