English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (9 milliseconds)
English Persian
administrative march راهپیمایی اداری
Other Matches
route marches راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
route march راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
motor march راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
march outpost نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
trail formation ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
march راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marched راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marches راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marching راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucracy تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrasy حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracies تاسیسات اداری حکومت اداری
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
workday ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays ایام کار اداری ساعات کار اداری
hiked راهپیمایی
hike راهپیمایی
hikes راهپیمایی
hiking راهپیمایی
travelling راهپیمایی
road movement راهپیمایی
route column ستون راهپیمایی
race walking مسابقه راهپیمایی
drill marching راهپیمایی تمرینی
march column ستون راهپیمایی
march order ترتیب راهپیمایی
foot race مسابقه راهپیمایی
quick march راهپیمایی تند
march unit یکان راهپیمایی
rate of march نواخت راهپیمایی
road movement table جدول راهپیمایی
road movement graph گرافیک راهپیمایی
travelling راهپیمایی کردن
walked مسابقه راهپیمایی
walks مسابقه راهپیمایی
walk مسابقه راهپیمایی
road movement graph منحنی مسیر راهپیمایی
road movement table جدول حرکت و راهپیمایی
column صف ستون راهپیمایی یاموتوری
march unit قسمتی ازستون راهپیمایی
double staggered column ستون راهپیمایی دوبله
columns صف ستون راهپیمایی یاموتوری
walker شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی
walkers شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی
release point نقطه رهایی ستون راهپیمایی
serials سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
serial سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
departmental اداری
administerial اداری
executory اداری
administrative اداری
formal اداری
official اداری
bureaucrat اداری
bureaucrats اداری
overhead gharges هزینه اداری
office work کار اداری
prefecture حوزه اداری
official communications مکاتبات اداری
prefectorial وابسته به اداری
officialism سیستم اداری
prefectoral وابسته به اداری
office hours ساعات اداری
malfeasance خطای اداری
management expenses مخارج اداری
office building ساختمان اداری
office computer کامپیوتر اداری
office chair صندلی اداری
office chair مبل اداری
a white collar job کار اداری
service element عنصر اداری
administrative escort ناو اداری
administrative movement حرکت اداری
administrative order دستور اداری
administrative publications نشریات اداری
administrative command فرماندهی اداری
administrative command یکان اداری
administrative channels طرق اداری
administrative channels مجاری اداری
administrative capacity فرفیت اداری
administrative services خدمات اداری
administrative services قسمتهای اداری
officially از طریق اداری
administrative law حقوق اداری
bureau هیئت اداری
bureaus هیئت اداری
bureaucrat مامور اداری
administrative flight پرواز اداری
bureaucrats مامور اداری
administrative flight هواپیمای اداری
officialdom سیستم اداری
administrative law قوانین اداری
administrative budget بودجه اداری
administrative approval موافقتنامه اداری
circular letter نامه اداری
unofficial غیر اداری
departmentally ازلحاظ اداری
departmental intelligence اطلاعات اداری
administrative net شبکه اداری
red tape فرمالیته اداری
circular letter بخشنامه اداری
paperwork تشریفات اداری
business hours ساعت اداری
administrative tribunal دادگاه اداری
administratively بطور اداری
administration building قسمت اداری
administration building ساختمان اداری
bureaucreat گماشته اداری
bureaucratic وابسته به امور اداری
officer مامور کارمند اداری
out of [outside] office hours خارج از ساعات اداری
administrative escort ناو اسکورت اداری
officers مامور کارمند اداری
office swivel chair صندلی گردان اداری
administrative data processing پردازش دادههای اداری
general administration cost هزینه عمومی اداری
key personnels کادر اداری اصلی
service echelon رده اداری و خدماتی
office information system سیستم اطلاعات اداری
extra official بیرون ازوفایف اداری
provisional order دستور موقت اداری
placeman صاحب منصب اداری
officialism رسمیت مقررات اداری
deck department قسمت اداری ناو
administrative landing پیاده شدن اداری
Outside office hours. خارج از وقت اداری
services قسمتهای اداری ادارات نظامی
formal مقید به اداب ورسوم اداری
administrative storage انبار کردن به طریق اداری
genitourinary وابسته به دستگاه اداری تناسلی
bureaucrasy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
formally مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
administrative shippings ارسال اماد به طریق اداری
bureaucracies رعایت تشریفات اداری بحدافراط
disciplinary court دادگاه انتظامی محکمه اداری
bureaucracy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
ministerial وابسته به وزیر یا کشیش اداری
red tapism رعایت تشریفات اداری به حدافراط
administrative lead time زمان اداری دریافت اماد
administrative(financial,legal)process. جریان اداری (مالی .حقوقی )
superstructure سازمانهای اداری ومدیریه کشور
superstructures سازمانهای اداری ومدیریه کشور
administrative acceptees پرسنل قبول شده از نظر اداری
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrat فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative landing پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative segregation زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
admin تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
fiscal station قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
capitulary عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
nihilism اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
pace-setters نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
federal government دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
workflow نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
close march راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
nepotism انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
brief case [briefcase] کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
attache case کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
interdict حکم نهی حکم اداری
office automation خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
apparatus [machinery] سازمان [سازمان اداری ]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com