Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (7 milliseconds)
English
Persian
service echelon
رده اداری و خدماتی
Other Matches
service industries
فعالیتهای خدماتی اشتغالهای خدماتی
service bureau
دفتر خدماتی موسسه خدماتی
bureaucreacy
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucrasy
حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracies
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracy
تاسیسات اداری حکومت اداری
servicer
خدماتی
service bureau
اداره خدماتی
service program
برنامه خدماتی
service occupations
مشاغل خدماتی
after sales service
سرویس خدماتی
sevice routine
روال خدماتی
service contract
قرارداد خدماتی
station complement
پرسنل خدماتی پایگاه
duplicate service
سرویس خدماتی دوبله
service craft
ناوهای خدماتی دریایی
service force
یکان خدماتی دریایی
utility
تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
workday
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays
ایام کار اداری ساعات کار اداری
official
اداری
bureaucrat
اداری
administerial
اداری
administrative
اداری
departmental
اداری
bureaucrats
اداری
executory
اداری
formal
اداری
administrative capacity
فرفیت اداری
office building
ساختمان اداری
management expenses
مخارج اداری
malfeasance
خطای اداری
a white collar job
کار اداری
office computer
کامپیوتر اداری
office hours
ساعات اداری
service element
عنصر اداری
prefecture
حوزه اداری
prefectorial
وابسته به اداری
prefectoral
وابسته به اداری
overhead gharges
هزینه اداری
officialism
سیستم اداری
official communications
مکاتبات اداری
office work
کار اداری
office chair
صندلی اداری
office chair
مبل اداری
administrative flight
هواپیمای اداری
administrative net
شبکه اداری
administrative order
دستور اداری
administrative publications
نشریات اداری
administrative services
خدمات اداری
administrative movement
حرکت اداری
administration building
قسمت اداری
administration building
ساختمان اداری
administrative tribunal
دادگاه اداری
administrative march
راهپیمایی اداری
administrative law
حقوق اداری
administrative law
قوانین اداری
administrative flight
پرواز اداری
administrative escort
ناو اداری
administrative command
یکان اداری
administrative channels
طرق اداری
administrative channels
مجاری اداری
administrative command
فرماندهی اداری
administrative budget
بودجه اداری
administrative approval
موافقتنامه اداری
unofficial
غیر اداری
administratively
بطور اداری
departmental intelligence
اطلاعات اداری
departmentally
ازلحاظ اداری
bureaucrats
مامور اداری
paperwork
تشریفات اداری
bureaus
هیئت اداری
bureau
هیئت اداری
red tape
فرمالیته اداری
administrative services
قسمتهای اداری
officialdom
سیستم اداری
officially
از طریق اداری
bureaucreat
گماشته اداری
circular letter
نامه اداری
circular letter
بخشنامه اداری
bureaucrat
مامور اداری
business hours
ساعت اداری
administrative data processing
پردازش دادههای اداری
administrative escort
ناو اسکورت اداری
officers
مامور کارمند اداری
office swivel chair
صندلی گردان اداری
officer
مامور کارمند اداری
bureaucratic
وابسته به امور اداری
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
office information system
سیستم اطلاعات اداری
key personnels
کادر اداری اصلی
extra official
بیرون ازوفایف اداری
administrative landing
پیاده شدن اداری
provisional order
دستور موقت اداری
general administration cost
هزینه عمومی اداری
placeman
صاحب منصب اداری
officialism
رسمیت مقررات اداری
deck department
قسمت اداری ناو
superstructure
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
administrative lead time
زمان اداری دریافت اماد
administrative shippings
ارسال اماد به طریق اداری
administrative storage
انبار کردن به طریق اداری
disciplinary court
دادگاه انتظامی محکمه اداری
bureaucrasy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
administrative(financial,legal)process.
جریان اداری (مالی .حقوقی )
superstructures
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
formally
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
genitourinary
وابسته به دستگاه اداری تناسلی
red tapism
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
formal
مقید به اداب ورسوم اداری
bureaucracies
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
ministerial
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
bureaucracy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
administrative acceptees
پرسنل قبول شده از نظر اداری
general
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrat
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative landing
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative segregation
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
admin
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
fiscal station
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
nihilism
اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
capitulary
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
federal government
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
workflow
نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
nepotism
انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
attache case
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
brief case
[briefcase]
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
office automation
خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
interdict
حکم نهی حکم اداری
apparatus
[machinery]
سازمان
[سازمان اداری ]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com