English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (5 milliseconds)
English Persian
apostolate رسالت رهبری
Other Matches
prophecy رسالت
prophecies رسالت
missions رسالت
mission رسالت
apostleship رسالت
pursuivant رسالت کردن
message رسالت کردن
messages رسالت کردن
conduction رهبری
direction رهبری
leadership رهبری
leadoff رهبری
aim رهبری
aimed رهبری
aims رهبری
headship رهبری
headships رهبری
steered رهبری
steers رهبری
steer رهبری
leads رهبری
lead رهبری
pacemaking رهبری
administer رهبری کردن
administered رهبری کردن
administering رهبری کردن
steering committee کمیته رهبری
shapherd رهبری کردن
price leadership رهبری قیمت
precentorship رهبری سرایندگان
administers رهبری کردن
democratic leadership رهبری مردمی
conduce رهبری کردن
democratic leadership رهبری دموکراتیک
lead رهبری کردن
guidance راهنما رهبری
directs رهبری کردن
directed رهبری کردن
direct رهبری کردن
leads رهبری کردن
leads : راهنمایی رهبری
direction هدایت رهبری
tactics رهبری ماهرانه
lead : راهنمایی رهبری
vaticinate نبوت کردن رسالت کردن
leads رهبری کردن راهنمایی
lead رهبری کردن راهنمایی
conducted انتقال دادن رهبری کردن
coach رهبری عملیات ورزشی را کردن
coached رهبری عملیات ورزشی را کردن
coaches رهبری عملیات ورزشی را کردن
conducting انتقال دادن رهبری کردن
conducts انتقال دادن رهبری کردن
head ریاست داشتن بر رهبری کردن
conduct انتقال دادن رهبری کردن
spearheaded هر چیز نوک تیز رهبری کردن
spearheading هر چیز نوک تیز رهبری کردن
spearheads هر چیز نوک تیز رهبری کردن
spearhead هر چیز نوک تیز رهبری کردن
point four رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
quarterbacks بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
quarterback بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
head رهبری کردن مقاومت کردن
conducted رفتار کردن رهبری کردن
conducts رفتار کردن رهبری کردن
pilots رهبری کردن خلبانی کردن
piloted رهبری کردن خلبانی کردن
pilot رهبری کردن خلبانی کردن
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
conducting رفتار کردن رهبری کردن
leadoff عزیمت کردن رهبری کردن
conduct رفتار کردن رهبری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com