Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
filiform
رشته مانند
Search result with all words
alphanumeric
عملوندی که میتواند شامل حروف الفبا- عددی مانند رشته ها باشد
fiberglass
شیشه رشته مانند
fibrin
ماده پروتئینی رشته مانند وغیر محلول
Other Matches
null
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fills
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fill
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
thready
رشته رشته باصدای باریک
fibrillation
رشته رشته سازی
threads
رشته رشته شدن
thread
رشته رشته شدن
fiberize
رشته رشته کردن
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
sierra
رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
threads
رشته
yarn
رشته
lines
رشته
train
رشته
series
رشته
line
رشته
yarns
رشته
fibre
رشته
trained
رشته
ghaut
رشته
fibres
رشته
funicle
رشته
branch
رشته
sequence
رشته
catena
رشته
sequences
رشته
tatter
رشته رشته
coneatenation
رشته
trains
رشته
unifilar
یک رشته
branches
رشته
chain
رشته
filaria
رشته
ranges
رشته
ranged
رشته
range
رشته
fiber
رشته
reeve
رشته
chains
رشته
field
رشته
fielded
رشته
fields
رشته
filaments
رشته
suites
رشته
suite
رشته
string
رشته
arteries
رشته
artery
رشته
thread
رشته
strands
رشته
strand
رشته
filament
رشته
seriated
رشته رشته
bit string
رشته ذرهای
bit string
رشته بیتی
pasta
رشته فرنگی
bit stream
رشته ذره یی
symbol stringe
رشته نمادی
empty string
رشته خالی
the province of science
رشته علوم
the province of science
رشته علمی
stup string
رشته تنظیم
strobilation
تشکیل رشته
craftsman trade
رشته فنی
filum
رشته لیفی
symbolic string
رشته علائم
character string
رشته دخشهای
copper strand
رشته مسی
filament resistor
مقاومت رشته
character string
رشته کاراکتری
disciplining
رشته علمی
range
رشته کوه
systems
رشته دستگاه
system
رشته دستگاه
system
سلسله رشته
ridge
رشته تپه
ridges
رشته تپه
computing
رشته کامپیوتر
specialty
رشته اختصاصی
ranged
رشته کوه
ranges
رشته کوه
disciplines
رشته علمی
discipline
رشته علمی
heater
رشته گرمساز
heaters
رشته گرمساز
rank
قطار رشته
ranked
قطار رشته
ranks
قطار رشته
vermicelli
رشته فرنگی
specialities
رشته اختصاصی
speciality
رشته اختصاصی
nerve
رشته عصبی
macaroni
رشته فرنگی
alphabetic string
رشته الفبائی
sequences
رشته ترتیب
sequence
رشته ترتیب
tracts
رد بپا رشته
tract
رد بپا رشته
train of thought
رشته افکار
commentary
رشته یادداشت
quartermasters
سر رشته دار
nerves
رشته عصبی
spaghetti
رشته فرنگی
hot wire
رشته حرارتی
hot-wire
رشته حرارتی
hot-wired
رشته حرارتی
hot-wires
رشته حرارتی
hot-wiring
رشته حرارتی
quartermaster
سر رشته دار
barbicel
رشته باریک پر
yarn
رشته طناب
fibres
رشته علفی
division
رشته
[دانشی]
area
رشته
[دانشی]
sequence of events
رشته حوادث
branch
شعبه رشته
branch
رشته ساقه
branches
شعبه رشته
noodle
رشته فرنگی
branches
رشته ساقه
commentaries
رشته یادداشت
train
یک رشته موج
trained
رشته سلسله
ghat
رشته سلسله
null string
رشته پوچ
trained
یک رشته موج
spinnerete
رشته ساز
fibre
رشته علفی
spinneret
رشته ساز
yarns
رشته طناب
major
رشته اصلی
majored
رشته اصلی
majoring
رشته اصلی
line
رشته بند
incandescent filament
رشته ملتهب
search string
رشته جستجو
string
رشته کردن
string
رشته خالی
systems
سلسله رشته
hair worm
کرم رشته
lines
رشته بند
lighting filament
رشته ملتهب
main sequence
رشته اصلی
guinea worm
کرم رشته
solid wire
سیم تک رشته
trains
رشته سلسله
null string
رشته تهی
string variable
متغیر رشته
field
رشته
[دانشی]
branch
رشته
[دانشی]
train
رشته سلسله
string length
طول رشته
finite series
رشته کراندار
string manipulation
دستکاری رشته
finespun
نازک رشته
trains
یک رشته موج
optical fiber
رشته اپتیکی
string handling
بکارگیری رشته
string
برچسب مشخصات یک رشته
string
تعداد حروف یک رشته
laid up in bed
پیشه ویژه رشته
continuum
رشته مسلسل تسلسل
minor
رشته فرعی کهاد
campaigned
یک رشته عملیات جنگی
campaign
یک رشته عملیات جنگی
campaigning
یک رشته عملیات جنگی
campaigns
یک رشته عملیات جنگی
bonds of relationship
رشته قوم وخویشی
string processing languages
زبانهای پردازش رشته
spaghetti
خوراک رشته فرنگی
competent
شایسته دارای سر رشته
to go in for
رشته یاپیشه خودقراردادن
fibril
رشته کوچک تارچه
heater voltage
ولتاژ رشته گرمساز
heater current
جریان رشته گرمساز
heater cathode
کاتد با رشته گرمساز
ligature
شریان بندی رشته
string
اتصال مجموعهای از رشته ها به هم
terrachord
یک رشته چهار پردهای
tissues
رشته پارچهء بافته
arcade
رشته طاق یاطاقها
suite
رشته مسلسل اپارتمان
areodesy
رشته مریخ شناسی
What is your branch of study?
رشته تحصیلیتان چیست ؟
tissue
رشته پارچهء بافته
suites
رشته مسلسل اپارتمان
ligation
رشته یاوسیله بستن
flight
یک رشته پلکان سلسله
metal filament
[رشته مارپیچ فلزی]
main sequence stars
ستارگان رشته اصلی
The bonds of friendship (affection).
رشته دوستی والفت
aline
دریک رشته قراردادن
mycelium
رشته رشدکننده قارچ
ribbon vermicelli
رشته فرنگی باریک
monofilament
تاریا رشته واحدتاب نخورده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com