English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
playact رفتارمتظاهر داشتن
Other Matches
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
bear داشتن
to be in a f. تب داشتن
bears داشتن
to have f. تب داشتن
intercommon داشتن
bears در بر داشتن
owning داشتن
bear در بر داشتن
doubting شک داشتن
wanted کم داشتن
want کم داشتن
to be feverish تب داشتن
to have داشتن
redolence بو داشتن
to possess داشتن
to have possession of داشتن
monogyny داشتن یک زن
owns داشتن
owned داشتن
own داشتن
relieving داشتن
relieves داشتن
to hold داشتن
having داشتن
have داشتن
doubts شک داشتن
doubted شک داشتن
doubt شک داشتن
possess داشتن
lackvt کم داشتن
possesses داشتن
possessing داشتن
relieve داشتن
lack کم داشتن
to hold a meeting داشتن
lacked کم داشتن
lacks کم داشتن
to go hot تب داشتن
belong تعلق داشتن
craved اشتیاق داشتن
liaise رابطه داشتن
crave اشتیاق داشتن
bode دلالت داشتن
liaise بستگی داشتن
bode شگون داشتن
dubitate شک داشتن تردیدکردن
dispateh گسیل داشتن
liaising بستگی داشتن
liaising رابطه داشتن
liaises بستگی داشتن
liaises رابطه داشتن
liaised بستگی داشتن
liaised رابطه داشتن
dehydrate پسابش داشتن
craves اشتیاق داشتن
corresponded رابطه داشتن
cravings اشتیاق داشتن
possesses در تصرف داشتن
limped سکته داشتن
possess در تصرف داشتن
limping سکته داشتن
limps سکته داشتن
hankers اشتیاق داشتن
hankered اشتیاق داشتن
hanker اشتیاق داشتن
abound with فراوان داشتن
limp سکته داشتن
possessing در تصرف داشتن
to be afraid [of] ترس داشتن [از]
nettle رنجه داشتن
correspond رابطه داشتن
belongs تعلق داشتن
belonged تعلق داشتن
to hold [to have] نگه [داشتن]
quaking لرزش داشتن
abound in فراوان داشتن
nettles رنجه داشتن
contradict تناقض داشتن با
concerns اهمیت داشتن
able شایستگی داشتن
abhor ترس داشتن از
vibrating ارتعاش داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
eloign دورنگاه داشتن از
concern اهمیت داشتن
tolerate طاقت داشتن
tolerated طاقت داشتن
lean تمایل داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. تردید داشتن
leaned تمایل داشتن
implying دلالت داشتن
imply دلالت داشتن
leans تمایل داشتن
implies دلالت داشتن
tolerating طاقت داشتن
tolerates طاقت داشتن
dubitation تردید داشتن
dubitation گمان شک داشتن
deserves استحقاق داشتن
quake لرزش داشتن
quaked لرزش داشتن
deserve استحقاق داشتن
quakes لرزش داشتن
believes گمان داشتن
believed گمان داشتن
believe گمان داشتن
scoot سرعت داشتن
scooted سرعت داشتن
scooting سرعت داشتن
undulate نوسان داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
scoots سرعت داشتن
undulated نوسان داشتن
corresponds رابطه داشتن
undulates نوسان داشتن
attends حضور داشتن
play-acting نقش داشتن
play-acted نقش داشتن
refrains نگاه داشتن
retains نگاه داشتن
bipolarity داشتن دو قطب
occupying مشغول داشتن
occupy مشغول داشتن
occupies مشغول داشتن
to think [of] عقیده داشتن
amativeness دوست داشتن
bestowon ارزی داشتن
to follow دنباله داشتن
expecting چشم داشتن
expected چشم داشتن
expect چشم داشتن
keeps نگاه داشتن
keep نگاه داشتن
expects چشم داشتن
bear on نسبت داشتن
retaining نگاه داشتن
to continue دنباله داشتن
retained نگاه داشتن
retain نگاه داشتن
play-act نقش داشتن
to stop [doing something] نگاه داشتن
attending حضور داشتن
exists وجود داشتن
existed وجود داشتن
exist وجود داشتن
resembling شباهت داشتن
resembles شباهت داشتن
resembled شباهت داشتن
resemble شباهت داشتن
have butterflies in one's stomach اضطراب داشتن
differs فرق داشتن
stink تعفن داشتن
attend حضور داشتن
stinks تعفن داشتن
to be thirsty اشتیاق داشتن
have butterflies in one's stomach دلهره داشتن
differing فرق داشتن
differed فرق داشتن
stick-ups برجستگی داشتن
refrain نگاه داشتن
refrained نگاه داشتن
refraining نگاه داشتن
to be there وجود داشتن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com