English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
English Persian
dwindle رفته رفته کوچک شدن
dwindled رفته رفته کوچک شدن
dwindles رفته رفته کوچک شدن
dwindling رفته رفته کوچک شدن
to peter out رفته رفته کوچک شدن
Other Matches
damped wave موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set). آفتاب رفته است ( رفته بود )
inchmeal رفته رفته
departed رفته
in process of time رفته رفته
by inches رفته رفته
thrawart در رفته
gradually رفته رفته
dislocated در رفته
gradually <adv.> رفته رفته
by degrees <adv.> رفته رفته
frenetical از جا در رفته
bit by bit <adv.> رفته رفته
short tempered از جا در رفته
jitters از کوره در رفته
overseen غلط رفته
all in all روی هم رفته
chafed پوست رفته
on a par روی هم رفته
sunken فرو رفته
all told روی هم رفته
pulled تحلیل رفته
first and last روی هم رفته
exhausted تحلیل رفته
by and large <idiom> روی هم رفته
averaged روی هم رفته
off shade رنگ رفته
away غایب رفته
it has escaped my remembrance از خاطرم رفته
deep-set فرو رفته
day a day روی هم رفته
cavetto [پخی تو رفته]
overall رویهم رفته
overalls رویهم رفته
gone <adj.> از دست رفته
averagly روی هم رفته
he knew that i had gone او میدانست که من رفته ام
madding از کوره در رفته
red-hot ازجادر رفته
I'm glad he's gone. خوشحالم که او رفته.
on average [on av.] روی هم رفته
extinct ازبین رفته
installed <adj.> <past-p.> بکار رفته
inserted <adj.> <past-p.> بکار رفته
iam bored حوصله ام سر رفته
smudgier رنگ و رو رفته
pallid رنگ رفته
average روی هم رفته
averaged روی هم رفته
averages روی هم رفته
averaging روی هم رفته
in the a روی هم رفته
in the lump روی هم رفته
emaciated گوشت رفته
neat شسته و رفته
neatest شسته و رفته
neater شسته و رفته
retreating forehead پیشانی تو رفته
frenzied ازجا در رفته
consumptives تحلیل رفته
altogether روی هم رفته
consumptive تحلیل رفته
frantic ازکوره در رفته
deployed <adj.> <past-p.> بکار رفته
appointed <adj.> <past-p.> بکار رفته
unbridle مهاردر رفته
i have been to paris پاریس رفته ام
smudgy رنگ و رو رفته
windswept بر باد رفته
truncated soil خاک رو رفته
weatherbeaten رنگ و رو رفته
applied <adj.> <past-p.> بکار رفته
defunct ازبین رفته
smudgiest رنگ و رو رفته
Have you been there recently (lately) تازگیها آنجا رفته ای ؟
you are mistaken خطا رفته اید
lost از دست رفته ضایع
we cannot undo the past اب رفته بجوی برنمیگردد
saddle nose بینی فرو رفته
forged side سطح فرو رفته
sunken eyes چشمان فرو رفته
revendication استردادزمین ازدست رفته
what is done cannot be undone اب رفته بجوی برنمیگردد
neat شسته و رفته مرتب
washed up بکلی تحلیل رفته
pale رنگ رفته بی نور
I feel pins and needles in my foot. پایم خواب رفته
paler رنگ رفته بی نور
palest رنگ رفته بی نور
neater شسته و رفته مرتب
tacky رنگ ورو رفته
neatest شسته و رفته مرتب
income forgone درامداز دست رفته
retreating chin چانه عقب رفته
lorn از دست رفته بربادرفته
lost chain زنجیره از دست رفته
The child [kid,baby] has taken after her mother. بچه به مادرش رفته.
he must have gone باید رفته باشد
go out the window <idiom> اثرش از بین رفته
immersed in debt فرو رفته در فرض
He is on leave of absence . مرخصی رفته است
Vanished(shattered, dashed) hopes. امیدها ی بر باد رفته
advanced pawn پیاده پیش رفته
he is off to the war رفته است به جنگ
powers توان از دست رفته
power توان از دست رفته
powering توان از دست رفته
As limp as a rag. شل واز حال رفته
ha-ha دیوار فرو رفته
powered توان از دست رفته
furibund اشفته ازجادر رفته
wear off فرسوده و از بین رفته شدن
He wont be back for another six months. رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
I have lost a lot of blood. خون زیادی از من رفته است
ingesta موادی که داخل بدن رفته
Time hangs heavily on my hands. از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
lost causes جنبش یا آرمان از دست رفته
lost cause جنبش یا آرمان از دست رفته
to count for lost از دست رفته بحساب آوردن
sold فروخته شده بفروش رفته
lost از دست رفته تلف شده
up to the ears غرق سرا پا فرو رفته
macaroni ماکارونی جوان خارج رفته
to have arrived [expected moment] رسیدن [به زمان انتظار رفته]
I have something in my eye. چیزی توی چشمم رفته.
the cork went off with apop چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
opportunity cost هزینه فرصت از دست رفته
intake جای ابگیری نیروی بکار رفته
My brother has gone abroad. برادرم رفته خارجه [خارج از کشور]
She wI'll be a loser if she refuses. اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
To make amends to someone for an injury. وقت از دست رفته جبران کردن
to join the majority رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
intakes جای ابگیری نیروی بکار رفته
shopworn کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
sell out تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
cost of sales قیمت تمام شده کالای فروش رفته
sell-out تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-outs تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone . نمی دانم کدام گوری رفته است
i p that they are both gone احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
It is an absolute chaos. همه رشته کارها از دست در رفته است
applied برای هدف معین بکار رفته کاربسته
dragged مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drags مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
mattoid کسیکه مغز غیر عادی داردولی روی هم رفته خل است
drag مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
quasi بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
Vxtreme قالب به کار رفته برای محل رشته ویدیویی در اینترنت
gapeworm یکجورکرم که درگلوی مرغ رفته راه نفس کشیدن انرامی بند د
poppyhead تزئیناتی بشکل سرگل شقایق که درمعماری سبک گوتیک درکلیساها بکار رفته
Cinquecento [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
Nothing can.compensate for the loss ones health. هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
weathered rocks خاره هایی که در تحت تاثیرهوا خردشده اند یا رنگ انها رفته است
abio کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
Creches [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
VT terminal emulation استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
diptych دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
yin yang مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
leiwen لی وان [در اصطلاح به معنی رعد می باشد و نگاره آن در حواشی فرش های چین بکار می رفته است.]
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
parmakli لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
adaptive channel allocation روش به کار رفته توسط پروتکل تصحیح خطای MNP که اندازه بستههای داده را طبق خط تلفن تنظیم میکند.
umbrella طرح چتر [یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
lee board تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
due از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
push pop stack ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
chrome dyes کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
struck بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
metallic thread نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
lotus [نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
double knotting گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
pearl مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
dye analysis [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
strike اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
knot ratio نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
Temerchin motife نگاره تمرچین [این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
turret motife طرح شیروان [این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
Tianjan شهر تیانجان [شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
lappets [حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
Afshar design طرح افشاری [ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
kikalak design طرح قوچ [در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
brussels دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
landscape carpet فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
Mina-khani design طرح میناخانی [این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
khatayi طرح یا گل های ختائی [این نگاره در کنار گل های شاه عباسی در اکثر فرش های لچک ترنج و افشان بکار رفته و جلوه ای از گل های نیلوفر آبی را نشان می دهد. ریشه این طرح را به نقاشی های ساسانیان نسبت می دهند.]
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
spectrophotometry اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com